مد به‌عنوان سیاست چپ‌گرا

سیاست جناح چپ به طور فزاینده ای در مد معاصر نفوذ کرده است و صنعت را به مرحله ای تبدیل کرده است که در آن کنشگری، استراتژی سیاسی و ارزش های مترقی از طریق طراحی، نام تجاری و نفوذ فرهنگی بیان می شود. مد، زمانی که عمدتاً به عنوان یک جست‌وجوی زیبایی‌شناختی یا وسیله‌ای برای بیان فردی در نظر گرفته می‌شد، به رسانه‌ای مهم تبدیل شده است که از طریق آن ایدئولوژی‌های سیاسی ارتباط برقرار می‌کنند، زیر سؤال می‌روند و به چالش می‌کشند. ادغام سیاست جناح چپ در مد معاصر یک روند سطحی نیست، بلکه بازتابی عمیق از تغییرات اجتماعی گسترده تر به سمت موضوعاتی مانند عدالت اجتماعی، برابری، پایداری محیطی، و نقدهای ضد سرمایه داری است.

این تلاقی سیاست و مد بر این باور است که لباس ذاتاً سیاسی است. همانطور که شعار فمینیستی که توسط کارول هانیش رایج شد، بیان می‌کند: «شخصی سیاسی است». در زمینه مد، این بدان معنی است که انتخاب های مربوط به لباس، طراحی و مصرف به سیستم های بزرگتر قدرت و نابرابری مرتبط است. سیاست جناح چپ در مد به دنبال از بین بردن سلسله مراتب سنتی است که به طور تاریخی گروه های خاصی را بر اساس نژاد، جنسیت، طبقه و گرایش جنسی به حاشیه رانده است. طراحان و برندهایی که با این ارزش‌ها همسو می‌شوند، غالباً فراگیری، شیوه‌های کاری اخلاقی و مسئولیت‌پذیری محیطی را در اولویت قرار می‌دهند. آن‌ها گرایش‌های استثماری صنعت مد سریع را به چالش می‌کشند، که به شدت به نیروی کار کم‌درآمد در جنوب جهانی متکی است و در نتیجه ساختارهای سرمایه‌داری جهانی را نقد می‌کنند.

استراتژی‌هایی که طراحان مد و برندها برای گنجاندن سیاست‌های چپ در کار خود به کار می‌گیرند، متنوع و چندوجهی است. یکی از رویکردهای برجسته استفاده از مد به عنوان نوعی اعتراض است. شعارهای سیاسی در مورد لباس به ابزاری قدرتمند برای افزایش آگاهی و نشان دادن همبستگی با اهداف مترقی تبدیل شده است. به عنوان مثال، تی شرت ماریا گرازیا چیوری با نام «همه باید فمینیست باشیم» برای دیور به مقاله و سخنرانی چیماماندا انگُزی اَدیچی اشاره دارد و نشان دهنده استقبال خانه مد از سیاست فمینیستی است. چنین طرح هایی به عنوان مانیفست های پوشیدنی عمل می کنند و بدن انسان را به یک بیلبورد متحرک برای بیانیه های سیاسی تبدیل می کنند.

علاوه بر این، نمایش های مد به سکویی برای بیان سیاسی تبدیل شده اند. طراحان از ارائه های رانوی برای بیان اظهارات جسورانه در مورد مسائل معاصر استفاده می کنند. به عنوان مثال، کربی جین ریموند از پایر ماس، مجموعه‌های خود را حول محور جنبش زندگی سیاه‌پوستان مهم است، با استفاده از مد برای برجسته کردن نژادپرستی سیستمیک و پاک کردن تاریخی مشارکت سیاه‌پوستان در فرهنگ آمریکایی، متمرکز کرده است. در این زمینه‌ها، رانوی چیزی بیش از یک سایت تجاری می‌شود – به صحنه‌ای برای گفتمان سیاسی تبدیل می‌شود. کار جین ریموند تأکید می کند که چگونه مد می تواند به عنوان اصلاح کننده روایت های تاریخی عمل کند، صداهای به حاشیه رانده شده را دید و حافظه فرهنگی را دوباره چارچوب بندی کند.

ماهیت سیاسی مد بیشتر در مواد و روش های مورد استفاده در تولید منعکس می شود. پایداری یک نگرانی کلیدی در چارچوب های سیاسی چپ است که اغلب تخریب محیط زیست ناشی از تولید بیش از حد سرمایه داری را نقد می کنند. صنعت مد یکی از بزرگترین آلاینده‌های جهان است و طراحان چپ‌گرا با اتخاذ شیوه‌های پایدار پاسخ می‌دهند. استلا مک کارتنی، یکی از مدافعان قدیمی مد پایدار، مشهور است که از استفاده از چرم یا خز در طراحی های خود امتناع می ورزد. مک‌کارتنی گفته است: «فکر نمی‌کنم همه چیز برای مد بمیرد». این موضع نه تنها پیامدهای اخلاقی ظلم به حیوانات در مد را به چالش می‌کشد، بلکه فرهنگ گسترده‌تر دورریختنی را که مشخصه‌ی شیوه‌های مصرف سرمایه‌داری است، نقد می‌کند.

علاوه بر این، سیاست جناح چپ در مد عمیقاً به حقوق کارگری توجه دارد. صنعت مد سریع به دلیل شرایط استثماری نیروی کار مورد انتقاد قرار گرفته است، که مهمترین آن در فاجعه رانا پلازا در سال ۲۰۱۳ در بنگلادش بود که در آن بیش از ۱۱۰۰ کارگر پوشاک بر اثر فروریختن یک ساختمان کارخانه جان خود را از دست دادند. این تراژدی توجه جهانی را به اتکای صنعت مد به نیروی کار ارزان و شرایط کاری ناایمن جلب کرد. در پاسخ، برندهای مد مترقی به دنبال ارتقای شفافیت در زنجیره تامین خود، تضمین دستمزد عادلانه و محیط های کاری امن هستند. این تغییر بیانگر انتقادی اساسی از جهانی شدن نئولیبرالی است که سود را بر مردم ترجیح می دهد. این برندها با تأکید بر رویه‌های کاری اخلاقی، خود را با اصول سوسیالیستی که از حقوق کارگران و عدالت اقتصادی حمایت می‌کنند، همسو می‌کنند.

تأثیر سیاست جناح چپ بر مد معاصر نیز در محبوبیت فزاینده مد بی‌نظیر و غیر دودویی آشکار می‌شود. مد سنتی مدت‌هاست که حول مفاهیم دوتایی جنسیت ساخته شده است و هنجارهای اجتماعی را در مورد مردانگی و زنانگی تقویت می‌کند. با این حال، جنبش های سیاسی مترقی این هنجارها را به چالش کشیده اند و از به رسمیت شناختن بیشتر تنوع جنسیتی حمایت می کنند. مد با شکستن مقوله‌های جنسیتی و ایجاد لباس‌هایی که هر کسی بدون در نظر گرفتن هویت جنسی می‌تواند بپوشد، پاسخ داده است. طراحانی مانند تلفار كلمنس لباس‌های یونیسکس را با شعار برند «نه برای تو، برای همه» که تعهد آن به فراگیر بودن را در بر می‌گیرد، محبوب کرده‌اند. این رویکرد به مد، آرمان‌های چپ گسترده‌تری را منعکس می‌کند که به دنبال برچیدن ساختارهای اجتماعی سرکوبگر و ترویج آزادی فردی هستند.

علاوه بر این، رابطه بین مد و سیاست جناح چپ بدون در نظر گرفتن نقش تملک فرهنگی قابل درک نیست. صنعت مد سابقه ای طولانی در تصاحب عناصر از فرهنگ های به حاشیه رانده شده بدون قدردانی یا جبران خسارت مناسب دارد. نقدهای چپ از تصاحب فرهنگی بر پویایی قدرت درگیر در این شیوه ها تأکید می کند و اشاره می کند که گروه های مسلط اغلب از بیان فرهنگی جوامع تحت ستم سود می برند در حالی که این جوامع در حاشیه می مانند. در پاسخ، طراحان مترقی به دنبال همکاری با صنعتگران از فرهنگ‌هایی هستند که از آنها الهام می‌گیرند و اطمینان حاصل می‌کنند که اعتبار و منافع اقتصادی مشترک است. این تغییر نشان دهنده تعهد به استعمار زدایی است که جنبه مهمی از تفکر چپ معاصر است.

رسانه های اجتماعی نقش مهمی در تقویت ابعاد سیاسی مد داشته اند. پلتفرم هایی مانند اینستاگرام و توییتر گفتمان مد را دموکراتیزه کرده اند و به صداهای به حاشیه رانده شده اجازه می دهند روایت های غالب را به چالش بکشند و برندها را پاسخگو نگه دارند. فعالیت های هشتگ، مانند #چه كسی لباس من را ساخته!  از کمپین فشن روولوشن، خواستار شفافیت در صنعت مد است که منعکس کننده نگرانی های چپ در مورد حقوق کار و مسئولیت پذیری شرکت ها است. رسانه‌های اجتماعی همچنین امکان انتشار سریع بیانیه‌های مد سیاسی را فراهم می‌کنند و تصاویر ویروسی لباس‌های اعتراضی را به نمادهای مقاومت تبدیل می‌کنند. به این ترتیب، فضاهای دیجیتال به عرصه هایی برای مبارزه سیاسی تبدیل شده اند، جایی که مد هم به عنوان یک رسانه و هم به عنوان پیام عمل می کند.

دخالت سیاستمداران در مد نیز اهمیت سیاسی لباس را برجسته می کند. چهره هایی مانند الکساندریا اوکاسیو کورتز ای او سی از مد به صورت استراتژیک برای انتقال پیام های سیاسی استفاده کرده اند. حضور ای او سی در مت گالا ۲۰۲۱ با لباس سفیدی که روی آن عبارت تكس د ريچ نقش بسته بود، بحث های گسترده ای را برانگیخت. این لباس که توسط آرورا جیمز، بنیانگذار ۱۵ درصد پلدج طراحی شده بود، انتقادی جسورانه از نابرابری اقتصادی در فضایی بود که معمولاً با ثروت و نخبه گرایی مرتبط است. اوکاسیو کورتز در دفاع از انتخاب خود گفت: “رسانه پیام است.” بیانیه مد او با درخواست های چپ برای مالیات مترقی و اصلاحات اقتصادی همسو بود و نشان می داد که چگونه لباس می تواند ابزار قدرتمندی برای ارتباطات سیاسی باشد.

این رابطه بین مد و سیاست جناح چپ در زمینه جهانی نیز مشهود است. در آمریکای لاتین، منسوجات و طرح‌های بومی توسط مد معاصر به عنوان ابزاری برای اثبات هویت فرهنگی و مقاومت در برابر میراث استعماری مورد استقبال قرار گرفته‌اند. در آفریقا، طراحانی مانند کنت ایزتی از تکنیک‌های بافندگی سنتی برای ایجاد مد لوکس استفاده می‌کنند، سلطه غرب در صنعت مد را به چالش می‌کشند و خودمختاری اقتصادی را ترویج می‌کنند. این مثال‌ها نشان می‌دهد که چگونه مد می‌تواند به عنوان نوعی مقاومت فرهنگی عمل کند و با جنبش‌های سیاسی ضد امپریالیستی و ضد استعماری همسو شود.

از لحاظ تاریخی، مد اغلب منعکس کننده فضای سیاسی زمان خود بوده است. به عنوان مثال، در دهه ۱۹۶۰، جنبش ضد فرهنگ مدی را پذیرفت که هنجارهای رایج را رد می کرد، با پیراهن های کراواتی، دمپایی زنگوله ای و دیگر سبک هایی که نماد مقاومت در برابر جنگ و همنوایی بودند. به همین ترتیب، جنبش پانک در دهه ۱۹۷۰ از مد برای بیان احساسات ضد نظام، با لباس های پاره، سنجاق قفلی و شعارهای تحریک آمیز که هنجارهای اجتماعی و سیاسی را به چالش می کشید، استفاده کرد. این سوابق تاریخی نشان می‌دهد که مد از دیرباز محل بیان سیاسی بوده است، سنتی که در تعاملات معاصر با سیاست‌های چپ ادامه دارد.

آینده مد در رابطه با سیاست های چپ احتمالاً در پذیرش بیشتر فناوری های دیجیتال، پایداری و فراگیری رادیکال نهفته است. نوآوری هایی مانند مد دیجیتال – لباس های طراحی شده برای فضاهای مجازی – فرصت های جدیدی را برای کاهش اثرات زیست محیطی تولید مد ارائه می دهد. مد دیجیتال همچنین مفاهیم سنتی مالکیت و مصرف را به چالش می کشد و با نقدهای ضد سرمایه داری همسو می شود که پایداری تولید مادی در دنیای محدود را زیر سوال می برد. علاوه بر این، پیشرفت‌ها در بیوتکنولوژی، مانند چرم آزمایشگاهی، نشان می‌دهد که مد آینده می‌تواند نیاز به محصولات حیوانی را از بین ببرد و با نگرانی‌های چپ در مورد حقوق حیوانات و حفظ محیط زیست همسو شود.

در نتیجه، ادغام سیاست جناح چپ در مد معاصر نشان دهنده یک تغییر عمیق در نحوه تصور، تولید و مصرف لباس است. از طریق انتخاب های طراحی استراتژیک، شیوه های تولید اخلاقی، و پیام های سیاسی، مد به ابزاری قدرتمند برای کنشگری و تغییرات اجتماعی تبدیل شده است. همانطور که سیاستمداران، طراحان و مصرف‌کنندگان همچنان با این مسائل درگیر هستند، صنعت مد همچنان عرصه‌ای پویا باقی می‌ماند که در آن مبارزه برای عدالت، برابری و پایداری نه تنها از طریق گفتار و عمل، بلکه از طریق لباس‌هایی که برای پوشیدن انتخاب می‌کنیم، صورت می‌گیرد.

Leave a Comment

Your email address will not be published. Required fields are marked *