مردگانِ راهرونده در سیاه و سفید: فلسفهای در بابِ خاکستری
آنها همقدم و همگام راه میروند، پیچیده در پوششهایی از سیاهیِ مطلق یا سفیدیِ عریان. در این دستهرویِ تکرنگ، هر پیکر در تیزترین کنتراست شبیه دیگریست؛ لژیونی از سایهها که زیر خورشیدی راه میروند که نه هرگز طلوع میکند و نه غروب. اینها همان مردگانِ راهروندهاند؛ روحهایی که در یکبُعدِ اندیشه از زندگی عبور میکنند …
Read more “مردگانِ راهرونده در سیاه و سفید: فلسفهای در بابِ خاکستری”