آنتونی برجس نویسندهای با گسترهای خارقالعاده بود که به خاطر نبوغ زبانی، درخشش طنزآمیز و درگیری عمیقش با ساختارهای داستانگویی شناخته میشد. در حالی که پرتقال کوکی همچنان مشهورترین اثر او باقی مانده است، برجس بسیار فراتر از نویسندهی یک رمان بحثبرانگیز بود. علایق او موسیقی، تاریخ و از همه مهمتر، خود زبان را در بر میگرفت. یکی از آثار متأخر او، جرعهای از هوا: زبان و زبانها، بهویژه انگلیسی که در سال ۱۹۹۲ منتشر شد، گواهی بر شیفتگی مادامالعمر او به ساختار، تحول و زیبایی کلمات است. برخلاف رمانهایش که اغلب به شیوهای بازیگوشانه یا ساختارشکنانه با زبان آزمایش میکردند، جرعهای از هوا مطالعهای مستقیم بر توسعهی زبان است که به بررسی نحوهی عملکرد آن، تغییرات آن در طول زمان و انعطافپذیریاش در بازتاب طبیعت متغیر فرهنگ انسانی میپردازد.
زبان، همانند مد، از روندها پیروی میکند. برخی واژهها از رواج میافتند، برخی دیگر از دل خردهفرهنگها یا فناوری پدیدار میشوند، و قواعد دستور زبان بیشتر بر اساس کاربرد عمومی تغییر میکنند تا نسخههای سختگیرانهی دستوری. برجس این پویایی را عمیقاً درک میکرد و با ترکیبی از طنز و دانش در مورد آن مینوشت. او بهویژه به این موضوع علاقهمند بود که چگونه نویسندگان بر مد زبانی تأثیر میگذارند و از آن تأثیر میپذیرند. شکسپیر، برای مثال، آزادانه واژههایی را ابداع میکرد وقتی که معادلی مناسب برای نیازهایش نمییافت، آزادی خلاقانهای که برجس تحسین میکرد و اغلب در داستانهای خود از آن الهام میگرفت. در جرعهای از هوا، او این پدیده را با ستایش بررسی میکند و آن را نشانهای از این میداند که زبان یک پدیدهی ثابت و ایستا نیست، بلکه نیرویی زنده است که بر اساس نیازها و تخیل گویشورانش شکل میگیرد. همانطور که مد پوشاک بازتابی از تغییرات فرهنگی است، روندهای زبانی نیز بیانگر تغییرات گستردهتر در اندیشه، ارتباطات و هویت هستند.
سبک نوشتاری برجس در جرعهای از هوا بازتابی از همین رویکرد پویای او به زبان است. نثر او غنی، چندلایه و بیپروا بازیگوش است و انعطافپذیریای را که خود ستایش میکند، به نمایش میگذارد. بهجای آنکه زبان را بهعنوان موضوعی خشک و دانشگاهی ارائه دهد، آن را پدیدهای زنده و پرجنبوجوش میبیند و برای توضیح دیدگاههایش از تاریخ، ادبیات و حتی پیشینهی موسیقایی خود بهره میبرد. او به شکلی روان میان تحلیلهای علمی و روایتهای حکایتگونه حرکت میکند و کتاب را برای هم زبانشناسان و هم خوانندگان عام قابلدسترس میسازد. این توانایی در ترکیب عمق فکری با خوانایی، از ویژگیهای برجستهی سبک برجس است که او را از هر دو گروه زبانشناسان سنتی و نظریهپردازان پیچیدهی زمان خود متمایز میکند. او بهجای تأکید بر قوانین تجویزی، رویکردی توصیفی را اتخاذ میکند و نشان میدهد که زبان چگونه تکامل مییابد، بهجای آنکه صرفاً به کاربران آن دیکته کند که چگونه باید از آن استفاده کنند.
مد نوشتن دربارهی زبان در اواخر قرن بیستم تا حد زیادی تحت سیطرهی نظریههای ساختارگرایی و پساساختارگرایی بود، نظریههایی که به دنبال واسازی زبان و زیر سؤال بردن توانایی آن در انتقال معنای ثابت بودند. متفکرانی مانند ژاک دریدا و رولان بارت استدلال میکردند که کلمات تعاریف ثابتی ندارند، بلکه معنای خود را از روابطشان با سایر کلمات میگیرند، دیدگاهی که مطالعات زبانشناسی و ادبی را بهطور بنیادین متحول کرد. در چنین فضایی، جرعهای از هوا بهعنوان نقطهی مقابل جذابی ظاهر میشود. برجس، در حالی که به سیالیت زبان اذعان دارد، به شکاکیت نظریهپردازان پستمدرن تن نمیدهد. در عوض، او زبان را ابزاری خلاقانه میبیند که باید بهخاطر انعطافپذیریاش مورد ستایش قرار گیرد، نه آنکه بیوقفه واسازی و تجزیه شود. این دیدگاه، اثر او را در موقعیتی منحصربهفرد قرار میدهد—آگاه به مباحث معاصر، اما نه غرقشده در آنها.
با نوشتاری جذاب و قابلفهم، برجس خود را از بسیاری از همعصرانش متمایز میکند. در اواخر قرن بیستم، شکاف میان مطالعات زبانشناسی دانشگاهی و بحثهای عمومی دربارهی زبان افزایش یافت. بسیاری از کتابهای این حوزه بهتدریج فنیتر شدند و مملو از اصطلاحات تخصصیای گشتند که خواندن آنها را برای افراد غیرمتخصص دشوار میکرد. اما برجس، برخلاف این روند، از سنت نویسندگانی مانند جورج اورول و اچ. ال. منکن پیروی میکرد، کسانی که معتقد بودند مباحث مربوط به زبان باید روشن، صریح و پویا باشند. آثار او مملو از طنز، هوش کلامی و علاقهی عمیق به داستانگویی است، به همین دلیل جرعهای از هوا نهتنها یک مطالعهی زبانشناختی، بلکه تجربهای ادبی نیز محسوب میشود.
این کتاب همچنین با سنت ادبی گستردهتری که برجس در آن فعالیت میکرد، تعامل دارد. او در سراسر دوران حرفهای خود به رابطهی میان زبان و داستانگویی علاقهمند بود و اغلب در آثارش با فرم، ساختار و واژگان بازی میکرد. مشهورترین رمان او، پرتقال کوکی، بر پایهی زبان عامیانهی ابداعی به نام «ندست» بنا شده است، ترکیبی از روسی و انگلیسی که خوانندگان را وادار میکند به شکلی جدید با زبان درگیر شوند. این بازیگوشی زبانی در بسیاری از آثار برجس دیده میشود، از تقلید سبک الیزابتی در خورشیدی چون آن نیست گرفته تا آزمایشهای چندزبانه در آبا. جرعهای از هوا را میتوان بهعنوان همراهی فکری برای این رمانها در نظر گرفت، اثری که نگاهی عمیق به نظریهها و ایدههایی ارائه میدهد که شیوهی نوشتاری برجس را شکل دادهاند.
منتقدان به جرعهای از هوا واکنشهای متفاوتی نشان دادند که بازتابدهندهی تنشهای گستردهتر در مطالعات زبانشناسی در آن زمان بود. برخی از کتاب به خاطر شوخطبعی، هوش و تواناییاش در دسترس ساختن ایدههای پیچیده ستایش کردند. آنها توانایی برجس در نوشتن دربارهی زبان را تحسین کردند بهطوری که نه خشک و خستهکننده، بلکه آن را بهعنوان موضوعی جذاب و همیشه در حال تغییر مورد بررسی قرار میدهد. این منتقدان کتاب را بهعنوان جایگزینی تازه و جذاب برای متون پیچیده و بسیار تخصصی زبانشناسی که در محافل دانشگاهی غالب شده بودند، دیدند.
با این حال، همهی واکنشها مثبت نبودند. برخی از منتقدان احساس کردند که جرعهای از هوا در رویکرد خود بیش از حد سنتی است و نتوانسته بهطور کامل با نظریههای رادیکال زبانشناسی اواخر قرن بیستم درگیر شود. در دورانی که بسیاری از محققان در حال پرسش از اصول بنیادین زبان بودند، جشن گرفتن زیبایی و انعطافپذیری زبان توسط برجس برای برخی، بیش از حد نوستالژیک یا حتی سادهلوحانه به نظر میرسید. دیگران استدلال کردند که سبک نوشتاری او، هرچند سرگرمکننده، گاهی فاقد دقت لازم برای تحلیل جدی زبانشناسی است. تمایل او به حرکت بین بحثهای علمی و حکایات، هرچند که جذاب بود، گاهی اوقات میتوانست استدلالهای اصلیاش را محو کند.
با وجود این انتقادات، جرعهای از هوا همچنان اثری ارزشمند و پرمحتوا باقی میماند، بهویژه برای کسانی که به تقاطعهای ادبیات و زبان علاقهمندند. این کتاب شیفتگی عمیق برجس به کلمات و باور او به قدرت آنها در شکلدهی به اندیشه، فرهنگ و هویت را به زیبایی نشان میدهد. او با رد دیدگاه زبان بهعنوان چیزی ثابت یا محدودکننده، آن را نه بهعنوان مجموعهای از قواعدی که باید حفظ شوند، بلکه بهعنوان نیرویی پویا که باید کاوش و لذت برد، معرفی میکند.
در نهایت، جرعهای از هوا به اندازهای که دربارهی علم زبان است، دربارهی هنر نوشتن نیز میباشد. برجس نشان میدهد که نوشتن، همانند زبان خود، تحت تأثیر روندها و مدها شکل میگیرد، اما در عین حال عرصهای برای خلاقیت و بازآفرینی است. توانایی او در ترکیب بینشهای علمی با سبک ادبی، این کتاب را به یک مشارکت منحصر به فرد در بحثهای زبانشناسی تبدیل میکند، اثری که از دستورهای زبان سختگیرانه و نظریههای زبانشناسی بیش از حد انتزاعی متمایز است.
در هر دو جنبهی محتوا و اجرا، جرعهای از هوا بازتابدهندهی باور برجس است که زبان تنها ابزاری برای ارتباط نیست، بلکه رسانهای برای بیان هنری است. چه به بررسی تغییرات تاریخی در تلفظ، تکامل دستور زبان، یا خلاقیت زبانی نویسندگان بزرگ بپردازد، او به موضوع با حسی از شگفتی و کنجکاوی نزدیک میشود. این دیدگاه به او این امکان را میدهد که کتابی خلق کند که نه تنها اطلاعاتی است، بلکه بهطور عمیق جذبکننده نیز هست؛ اثری که خوانندگان را به تفکر دربارهی زبان دعوت میکند نه بهعنوان سیستمی ثابت، بلکه بهعنوان شکلی زنده و در حال تحول از هنر.
درگیری برجس با زبان در جرعهای از هوا همچنین بازتابدهندهی یک تم کلی در آثار اوست: رابطهی میان سنت و نوآوری. همانطور که او ادبیات را چیزی میدید که باید بر پایهی گذشته بنا شود اما محدود به آن نباشد، زبان را نیز چیزی میدید که باید مورد احترام قرار گیرد اما بهطور سفت و سخت حفظ نشود. کتاب او غنای تاریخ زبانشناسی را جشن میگیرد، در حالی که به تغییرات اجتنابناپذیر و اغلب مفید نیز اذعان دارد. از این رو، جرعهای از هوا نه تنها مطالعهای دربارهی زبان است بلکه تأملی بر روی امکانات خلاقانهای است که این زبان به ما ارائه میدهد.
میراث این کتاب، مشابه با مسیر ادبی گستردهتر برجس، پیچیده است. این کتاب در فضایی میان مطالعات سنتی زبانشناسی و نظریههای ادبی مدرن قرار دارد، به طوری که خوانندگانی را جذب میکند که هم از عمق علمی و هم از زیباییشناسی روایت لذت میبرند. این کتاب مقاوم در برابر دستهبندی است، همانطور که نویسندهاش نیز همواره در برابر هنجارهای ادبی ایستادگی کرده و آزمایشگری را در آغوش گرفته است. برای کسانی که مانند برجس به کلمات علاقه دارند، جرعهای از هوا همچنان یک اثر پاداشدهنده و تأملبرانگیز باقی میماند، کتابی که ماهیت همیشه در حال تغییر زبان را به تصویر میکشد و در عین حال از امکانات بیپایان آن تجلیل میکند.
