تاملی بر فشن

آیا فشن در رنسانس اروپایی به وجود آمده است؟ در اوایل سده‌ی بیست و یکم، فشن فراگیرتر شده است و به نظر می‌رسد در زندگی اجتماعی و اقتصادی به نظر چیزی طبیعی می‌رسد که کسی از آن گریزی ندارد.

با این همه، فشن همانطورکه می‌دانیم با زیرساخت‌های صنعتی نیرومند، گرایش گسترده‌اش درمقام حرفه‌ای و همه‌جاباشی رسانه‌هایش، همیشه در دسترس نبوده است. کی و کجا فشن به وجود آمده است؟ همان‌طورکه سارا گریس هیلر تاریخدان امریکایی اشاره کرده است، موقعیت حاکم در میان سکولارهای این است که فشن در غرب در بارگاه‌های بورگوندی یا ایتالیا یا رنسانس سده‌ی چهاردهم یا پانزدهم بوده هم‌راه با دوره‌ای که به مدرنیته‌ی آغازین شناخته می‌شود، یعنی رنسانس اروپایی که معمولا در نظر گرفته شده که از سده‌ی چهاردهم آغاز شده است.

این دیدگاه آکادمیک درباره‌ی چیزی که مهد مُد را می‌سازد از کار تاریخدان فرانسوی فرناند برودل برگرفته شده است کسی که تغییر مداوم و منظمی در لباس به‌مثابه‌ی محصول جانبی ظهور مدرنیته در اروپا دید. تز اصلی برودل این است که فشن چیزی ست که اروپا را از تمدن‌های دیگری جدا کرده که تا همین اواخر نیز چیزی قابل‌قیاسی با فشن اروپایی ندارند.

جامعه‌شناس امریکایی فرد دیویس توضیح اضافی بر دیدگاه حاکم ارایه می‌کند که فشن همان‌طورکه امروز می‌دانیم در اروپا و اواخر قرون وسطی به وجود آمده است؛‌البته سکولارهایی هستند که مدعی شناسایی پدیده‌ی آگاه به فشن درمیان دیگر مردمان و تمدن‌های گذشته اند.

با این همه هیچ کس مدعی این نیست که فشن در مفهوم پیوستار بی‌وقفه‌ی دگرگونی‌های سبکی در لباس، زیورآلات و تزیینات به طور کلی – در جاهایی از غرب پساقرون‌وسطایی وجود داشته اند.

باید خاطر نشان کرد که پژوهش‌گرهای دیگر حتا در غرب پرسپکتیو جایگزینی ارایه کرده و نیز هیچ توافقی بر سر خوانش نظریه‌ی فشن نیست که در اروپای رنسانس آغاز شده است. برای نمونه فیلیپ پرت تاریخدان فرانسوی ظهور فشن را خیلی دیرتر می‌داند، یعنی اروپا در حدود ۱۷۰۰ هرچند او نشانه‌های نخست فشن را به اوایل قرون وسطی برمی‌گرداند.

به هر رو، فایده‌ای ندارد به دنبال منشا خاص و نقطه‌ی شروعی برای فشن گشت. تعریف چنین خاستگاهی بستگی به این دارد که فشن را چگونه تعریف می‌کنیم و پژوهش‌گرهایی که به دنبال خاست‌گاه فشن اند راستی می‌کوشند کدام پرسش‌ها را پاسخ دهند.

تغییرات منظم و غیرمتمرکزی در لباس و در جوامع هم اروپا و هم ژاپن سده‌ی چهاردهم رخ داده جایی که گفتن این‌که کسی به روز است بهترین تعریفی بود که می‌شد از کسی کرد و این را ژاپنی‌ها با واژه‌ی امامکاشی بیان می‌کردند.

به‌شکلی مشابهی، هلر توضیح می‌دهد که خود ایده‌ی فشنی که در اوایل سده‌ی چهاردهم و در اروپای غربی به وجود آمده پرسش‌های زیادی را طرح می‌کند زیرا ماده‌های تاریخی فراوانی درباره‌ی انواع لباس‌هایی وجود دارند که در زمان و مکانی خاص اشاعه یافته هم‌زمان که منابع تاریخی از دوران ابتدایی و دیگر تمدن‌ها وجود دارند که درک ما را از خاستگاه فشن دچار دگرگونی می‌کنند.

به سخن دیگر، دلیلی که چرا پژوهشگرهای زیاد اروپای سده‌ی چهاردهم را به‌مثابه‌ی خاستگاه فشن می‌بینند و دیده‌اند، به این دلیل است که این زمان و مکان خاص یکی از نخستین‌هایی‌ست که خاستگاه‌های مهمی برای تحلیل دارند.

به شکل خاص‌تری، هلر به مطالعه‌ای از پل پست در جایگاه خاستگاه ایده‌ای اشاره می‌کند که در اروپای رنسانس زاده شده. به هر رو، او خاطر نشان می‌شود که پل پست خودش به‌تنهایی استدلالی درباره‌ی خاستگاه لباس مردانه مدرن نپرورانده و نیز درباره‌ی خاستگاه فشن درجایگاه کل حرفی نزده. مطالعه‌ی پست به این شکل توسط آن‌هایی بد مشخص شده است که کار او را برای تعریف خاستگاه فشن به کار می‌برند.

استدلال فشن، یعنی فشن می‌تواند در زمان‌های دیگر و تمدن‌های دیگر یافت شود، با پژوهشگرهای بسیار دیگری مثل تاریخدان استرالیایی آنتونیا فیانا پرورانده شده اند، کسی که فشن را در چین مطالعه کرده است. به نظر او، روشن است که فشن در چین نیز پیش از سده‌ی بیستم وجود داشته است. به‌سادگی این موضوع را پژوهشگرهای غربی نه تنها به‌دلیل نبود منابع کافی نادیده گرفته اند بلکه نیز به این دلیل که از نظر تاریخی، پژوهشگرهای غربی شناخت کمی از فرهنگ چین داشته اند یا علاقه‌ی کم‌تری به آن نشان داده اند.

این ایده که خاست‌گاه فشن در غرب و پس از قرون‌وسطی‌ست، نیز می‌تواند با نگاهی ساده به کار فیلسوفان یونان و روم به چالش کشیده شود: آن‌ها فشن را نادیده نگرفتند، هرچند به شکلی سیستماتیکی این موضوع را تحت تابعیت آنچه در آوردند که موضوع بسیار مهمی بوده است – لوکس.

می‌توان افلاطون را مثال زد که در لوکس منبع مهمی از درگیری‌های سیاسی و نارضایتی‌ها را می‌دید. در جمهوری او آنچه را توصیف کرد که دولت یا شهر آرمانی به دنبالش است. او توضیح می‌دهد که چنین دولتی با از منابعی استفاده کند که مستقیم در دسترس شهروندان‌اش قرار می‌گیرد و نه چیز دیگری.

هر چیزی که به این ناگزیری اضافه شده – برای نمونه لوکس، مانند جواهرات، هنر، آشپزی یا شراب – دولت‌ها را مجبور می‌کند تا به دنبال منابع کمیاب در جایی دیگر، در دولت‌های همسایه باشند و جنگ‌ را شروع کنند. به نظر افلاطون، جنگ به این‌شکل پیامد لوکس است. افزون‌براین، پلینیوس، ناتورئالیست رومی، فیلسوف و تاریخدانی که برای نقدهای تندش به طلا و پول شناخته شده، نیز در کار معروف‌اش تاریخ طبیعی دگرگونی فشن‌ حلقه‌ها را در تاریخ باستان توضیح داده است.

به طور خلاصه، فشن همیشه در شکلی خاص دیده شده است، و این پدیده‌ای‌ست که به‌خوبی فرای اروپا می‌رود و تاریخ‌اش به قبل از رنسانس برمی‌گردد. با وجود این، در طول رنسانس اروپایی ست که فشن آن‌گونه که آن را امروز می‌شناسیم – قدرتمند، پراکنده و همه‌جاحاضر – پیدا می‌شود.

در این مفهوم، دیدگاه غالب در تاریخ و جامعه‌شناسی توجیه می‌شود هرچند نیاز به بازتعریفی هست. کاپیتالیسم که سرآغازش به رنسانس برمی‌گردد، ظهور طبقه‌ای تازه یعنی بورژوازی را ممکن کرد که علنا با آریستوکراسی روبه‌رو شده است.

این دوره با آرامش سیاسی خاصی در اروپا مشخص می‌شود و با پایان هجوم‌ها و با دگرگونی‌های شدید علمی و اقتصادی که سلسله‌مراتب‌های سنتی را به چالش کشیدند.

Leave a Comment

Your email address will not be published. Required fields are marked *