شرکتهای تولید فست فشن (مانند فستفود) به نظر میرسد میتوانند هر کاری را در کمترین زبان درمقایسه با شرکتهای قدیمی میکنند، و در اینجا میتوانیم این سوال را از خودمان بپرسیم که چگونه میتواند در سختترین شرایط جان سالم از در ببرد. انریکو چیتا، انقلاب فست فشن
تاریخ فست فشن برمیگردد به دههی ۱۹۸۰ زمانی که سیستم تولید انبوه امریکا سراسر اقیانوسها را گرفت آنطور که دوئرینگر و کریان تاکید میکنند. لیندن باور دارد، وابستگی خردهفروشها به زنجیرهی تامین در کشورهای پیشرفته با انتخاب مشتری هدایت شده و بیشتر در معرض کالاهای درجه دوم قرار گرفته است.
لیندن اشاره میکند که روند صنعتیسازی و شروع نیروی کار با دستمزد محرکی برای صنعت پوشاک بودند، همانطورکه مردم دیگر زمانی پس از کار ندارند. برای ارضای تقاضای فروش فصلی، خردهفروشها مجبور بودند سفارش بیشتری بدهند، و این یعنی بالاتررفتن موجودی و در نتیجه، نیاز بیشتر به فضای انبار.
مفهوم فست فشن برای اولین بار در دههی ۱۹۹۰ بهعنوان روشی برای مشخصکردن تغییر سریع در فشن و فرم مصرفیاش استفاده شده که شرکتها شروع میکردند خود را با این تغییرات و فرم منطبق کنند.
به باور شیمامورا و سانچز (۲۰۱۲)، «پدیدهی فست فشن حتا اگر در بخش خودش نوآوری محسوب نشود، توجه را به سود بالای بهدست آمده و توسعهی مدام جلب میکند» از آن جهت که این مدل با برندهای بزرگ سالهای دههی ۱۹۹۰ جور در میآید.
زارا، یک برند اسپانیایی، امروز نمایندهی اصلی این مُدل از بازاریابیست. همچنان شیمامورا و سانچز باور دارند که سرعت بخش مهمی در این فرایند است اما تنها ویژگی آن نیست.
انقلابی که در آن فشن مصرف شود باید، چون هر شهروندی نه تنها مخاطب است بلکه نیز فشن را تولید میکند، از آن پول در میآورد، با آن همکاری دارد و آن را میپراکند.
جنبش «غذای آرام پخته شده» در دههی هشتاد در ایتالیا بهعنوان واکنشی به رشد سبک زندگی فستفودیای ایجاد شده که آبشخور مفهوم «اسلو فشن» است. بنابر فلتچر، عامل زمان در تولید زیاد اهمیت ندارد چون در بلند مدت برنامهریزی شده و نیاز به پیمانکاران فرعی و موقت نیست.
در ۲۰۰۷، دستمال هرمس، با توجه به بیزمانی محصول و بهدلیل تکنیکهای خاص تولید با سرعتی کم، جزو «اسلو فشن» قرار میگیرد. در نتیجه، بسیاری از مردم هنوزسرعت کم را عامل تولید محصولی با کیفیت بالا میدانند.
برای حفظ منابع طبیعی که در جهان صرف صنعت فشن میشود، جنبش «اسلو فشن» بهدنبال ارتقای نوآوریهای پایدار، طراحی چندکاربردی و بیزمان، بازیافت مواد و خدمات نساجی برپایهی راهبردهای فرعی ازجمله لیزینگ لباسهای و اکسسوریهای روی مُد هستند.
شرکتهای فست فشن به نظر میرسد توان هر کاری را در کمترین زمان در مقایسه با شرکتهای سنتی دارند، نکتهای که با آن میتوانیم از خودمان بپرسیم چگونه شرکتهای قدیمی میتوانند از پس این گرداب بر آیند.
رسانههای اجتماعی از اساس روش ارتباطگیری، همکاری، مصرف و خلقمان را تغییر داده اند. این موارد یکی از سازندهترین تاثیرات تکنولوژی اطلاعات را دربارهی کسبوکار، هم درو هم خارج از مرزهای خود نشان داده اند.
شبکههای اجتماعی روش انقلابی بر سازماندهیهای مربوط به بازار و جامعه به کار بردند و جهانی تازه از امکانها و چالشهایی از هر جنبه برای شرکت از بازاریابی و عملیات گرفته تا امور مالی و مدیریت منابع انسانی را به وجود آورد.
شبکههای اجتماعی بهشدت روش مصرف فشن را دگرگون کرده است. درنگاه نخست، شبکههای اجتماعی کاربرد غیرتجاری دارند، اما برندها در شبکههای اجتماعی فرصت مییابند تا با مصرفکنندگانشان در تماس باشند.
کالاها و برندها میتوانند پیامهایی را به دیگران از محصولاتی برسانند که به کار میبرند و بهاینشکل استایلها این را دیکته میکنند که چگونه مصرفکنندگان در ارتباط باشند. مصرفکنندگان خالقان واقعی هستند و نقش کلیدی در شرکتهای فشن ایفا میکنند.
شبکههای اجتماعی نقش حرارتسنج را ایقا میکنند، و از طریق آنها، شدنیست تعیین کرد آیا ترندی کامیابانه با شمار خاصی از مردم انطباق یافته یا نه، افزون بر اینکه درک ارزش محصول کاربر را ممکن میکند.
هم شرکتها و هم صنایع از شبکههای اجتماعی برای ارتقا و ایجاد ارتباط با مخاطب موردنظر استفاده میکنند. مصرفکنندهها دیگر به شرکتها وابسته نیستند تا اطلاعاتی دربارهی محصولی خاص به دست آورند. حتا چنین شرکتهایی اطلاعاتی را به کار میبرد که با مشتریهای خودشان تامین میشود و آنها را به پژوهشگرها بدل میکند.
زنان جوان بسیاری بهویژه آنهایی که بین ۱۹۸۲ و ۲۰۰۰ به دنیا آمده اند، سلبریتیهای دنیای مجازی اند، آنها لحظههای زندگیشان را ضبط میکنند و مردم آنها را تماشا میکنند. در ارتباطی یک به یک، کاربران میتوانند تصمیم بگیرند چه نوع اطلاعاتی را میخواهند به اشتراک بگذارند.
لباسهای تابستانی در ژانویه و کتهای زمستانی در جولای، فست فشن هرگز به این اندازه سریع نبوده است! روند جهانیشدن جهان برای تغییر همیشگی صنعت مُد، برندهای جهانی را مجبور کرد تا با چرخهای بیفصل از طراحی لباسها انطباق یابند و فعالیتهای تولیدی را به کشورهای در حال توسعه به شیوهای انتقال دادند که از پس تولید انبوه برمیآید اما این انتقال با نادیدهگرفتن شرایط کار و هزینههای زیستمحیطی اتفاق میافتد.
فشن فشن فاجعههای بسیاری را رقم زده است که تاثیر بسزایی بر کرهی زمین و به طور کل بر انسان داشته است، و نیز فست فشن به مصرف انبوه درکنار تقاضای ناپایدار انجامیده است و این مصرف غیرعادی مردم معمولی نیست بلکه برعکس مصرف معمول و سریع مردم معمولیست.
فست فشن امروز تابع فرایند ناپایداریست که کل اقتصاد را با تغییر جهت به سوی رفتار مصرفکننده فرسوده است، و این واقعیت با بحث دربارهی مشکل پایداری در صنعت پوشاک مطرح شده است.
پس جالب است فهمید که چگونه پایداری بهاحتمال چشماندازی تازه به صنعت فشن میاندازد، و این کار را نه تنها با راهبردهای بسیار نوآورانه و تکنولوژیهای فرایند تولید میکند،
بلکه نیز ایدههای واقعی برای برآوردن نیاز مشتریان آلامُد میکند، و نیز این مشتریان علاقهای به کسب اطلاعات دربارهی آخرین ترندها ندارد، اما نیز آنها درگیر تبلیغ فشن پایدار اند تا جایی که ذهنیت تازه برای مصرفی آگاهانه پراکنش شود،
. به طور ویژهای جذابیت اخلاقی برای برندها به وجود میآورد، و میتوان گفت که مشکلهای در پس این پایداری تغییر رادیکالی را در صنعت فشن به وجود آورده، و شاید امتیازی برای داشتن مفاهیم محتلف و راهحلهای مفید وجود دارند. پس آیا فست فشن میتواند پایدار باشد؟
سدهی بیستم به نظر میرسد سدهای باشد که شما هر چه میخواهید میخرید، و شما میخرید پس هستید. حتا فیلم جریاناصلی مانند اعتراف یک معتاد به خریدن به نظر میرسد بر نیاز به خرید تاکید میکند. خریدن میتواند بخش تازهای از هرم مازلو باشد.
این هیاهو برای خریدن بیشتر و بیشتر منابع را مصرف میکند و شرایط کار را برای کارگران در صنعت پوشاک بدتر میکند. فست فشن بخش فوقانی و پیدای کوه یخیست که بر منابع و جامعهی روی زمین اثر میگذارد.
با این همه، در همان زمان، مردم و شرکتها آگاه اند که منابع محدودند، و این اندیشههای متناقض رد پایش را در جوامع غربی به جا گذاشته است. آنها میخواهند خرید کنند اما همزمان میدانند که زیاد خریدن میتواند به زمین آسیب برساند و خریدن نمیتواند در بلند مدت پایدار باشد. پس شرکتهای فست فشن مجبورند انتخاب کنند در مسیری که هستند بمانند و در ۲۰ یا ۳۰ سال آینده نتوانند تقاضای مردم را جوابگو باشند یا مسیر تازهای را برای پایداربودن پیدا کنند.
پایداری واژهی بزرگیست که در اواخر دههی هشتاد در گزارش بروندتلند پدید آمد، و این واژه پایهای شد برای آنچه که به «توسعهی پایدار» بدل شده است.
این گزارش پس از بحران نفت نوشته شد و توجه عموم و رسانهها را به این واقعیت جلب کرد که منابع محدود اند؛ دههی هشتاد نیز با فجایع زیستمحیطی و صنعتی رقم خورده است.
این فجایع تاثیر بسزایی بر اذهان عمومی گذاشته است و ایدهی حفاظت از محیطزیست و منابع در ذهن مردم شروع به جوانه زدن کرده است.
فشن پایدار امروز موضوع بسیار بحث شده در جهان است و آن را میتوان زیر چتر اصطلاحی دانست که تعریفکنندهی اخلاق، محیطزیست و فشن موافق زیستبوم هست؛
به این شکل، بنابر دانشنامههای آزاد، میتوان ترند پایداری و بخشی از فلسفهی روبهرشد دیزاین را تعریف کرد و آن را پروراند تا سیستمی را تولید کرد که بتواند در ارتباط با تاثیر انسان بر زیستمحیط و مسوولیت اجتماعی نقشی حامی ایفا کند.
در نگاه نخست، میتوان ترند جایگزینی را دربرابر فست فشن قرار داد، نظر به اینکه ساختارهای تازه برای این طراحی شدند که به تاثیر مشخص تولید انبوه لباس فروکاسته شوند یا تاحدودی آن را حذف کند، اضافه بر این که مکانیسمهای متفاوت بناست در بهبود نسبی صنعت پوشاک و ارتقای استانداردهای اخلاقی تازه کارکرد داشته باشند.
روشن است که پایداری راهبرد بهکاررفته در خردهفروشیهای بزرگ فشن است تا جایی که میتوان آن را تاکتیکی برای بهدستآوردن مشتریهای بیشتر و افزایش مصرف فهمید اما به نظر میرسد نیز راهبردی برای آموزش نسل امروز و فردا دربارهی ترند مصرف پایدار باشد که پایداری اقتصادی، اجتماعی و زیستمحیطی را در تمام سطوح و در هر زمانی خطاب گرفته است، چون اینها مکمل اند و اینها تکیهگاه اصلی کارکرد درست سیستم پایدار اند.
به علاوه، پراکنش اطلاعات شرکتهای بزرگ را مجبور کرد تا در اعمالشان شفافتر عمل کنند. با رشد هر روزهی چالشها، مصرفکننده نمیتواند دیگر گول بخورد حتا وقتی در فعالیتهای گولزننده میافتد، همیشه راهی هست تا مشتریها خودشان را آگاه کنند، به ویژه با کارهای زیاد برخی خبرگزاریهایی که کوچکترین تغییرات در ساختار صنعت پوشاک را زیر نظر دارند و گزارش میکنند.
پس آیندهی فست فشن پایدار بستگی به استفاده از تکنولوژیهای پیشرفته و ابتکاراتی دارد که بتوانند توجه بازار مشتریان تازهای این ترند جلب کنند و تمایل پیدا کنند به طرحهایی سریع دسترسی پیدا کنند که هم راهبرد بازار پایدار و هم فرایند ساخت را دنبال میکند.