صحنههای اینگمار برگمن از یک ازدواج اغلب به عنوان یکی از عمیقترین کاوشهای سینمایی عشق، ازدواج و آشفتگی عاطفی در نظر گرفته میشود. با این حال، در زیر تصویر صمیمی آن از یک رابطه در حال فروپاشی، نقدی آرام اما تند از جهان بورژوازی نهفته است. تصویری که فیلم از زوجی مرفه و تحصیلکرده – گرفتار در بیگانگی عاطفی، نارضایتی وجودی، و خودویرانگری چرخهای – پوچی زندگی بورژوایی را آشکار میکند. این مقاله صحنههایی از یک ازدواج را از دریچهای چپ تحلیل میکند و نقد آن از محیطهای طبقه متوسط، کالبد شکافی ظریف آن از طبقه اجتماعی، و به تصویر کشیدن درگیریهای عاطفی و روانی ناشی از بیگانگی بورژوازی را بررسی میکند. این مقاله با قرار دادن فیلم برگمان در یک زمینه اجتماعی-سیاسی گستردهتر، استدلال میکند که صحنههایی از یک ازدواج، بحران سرمایهداری مدرن را آشکار میکند: توهم ثبات، کالاییسازی روابط، و ناامیدی خاموش طبقه ممتاز.
اینگمار برگمان به طور سنتی یک فیلمساز سیاسی به حساب نمی آید، اما آثار او اغلب نقدهای عمیق وجودی و روانشناختی جامعه مدرن را نشان می دهد. صحنههایی از یک ازدواج، در حالی که بر شکست یک ازدواج به ظاهر ایدهآل متمرکز است، در عین حال بررسی عمیقی از طبقه متوسط و توهمات آن از تحقق است. این فیلم ماریان (لیو اولمان)، وکیل موفق، و یوهان (ارلاند یوزفسون)، استاد محترم را به عنوان نمایندگان روشنفکران بورژوا معرفی می کند – افرادی که در ظاهر تجسم موفقیت هستند اما در باطن با جدایی عاطفی، خود محوری و نارضایتی دست و پنجه نرم می کنند.
برگمان شخصیت هایش را به تنهایی قربانی شکست های شخصی نمی داند. بلکه ساختارهای ایدئولوژیکی را که زندگی آنها را شکل می دهد، به شکلی ظریف نقد می کند. ازدواج آنها صرفاً یک بحران فردی نیست، بلکه نشانه ای از پوچی بورژوایی است، جایی که آسایش مادی و پیچیدگی فکری نمی توانند معنا پیدا کنند. همانطور که رابطه این زوج آشکار می شود، برگمان تضادهای تجربه طبقه متوسط را آشکار می کند: بیگانگی، ریاکاری و ناتوانی آن در ایجاد ارتباط واقعی انسانی.
یکی از جنبههای چشمگیر صحنههایی از یک ازدواج فضای آن است. این زوج در خانهای شیک و با سلیقه زندگی میکنند که نماد ثبات بورژوایی است. آنها از امنیت مالی، موقعیت اجتماعی بالا و ظرافت فرهنگی برخوردارند. با این حال، علیرغم این امتیازات، گفتگوهایشان آکنده از فاصلهی عاطفی و ناامیدی خاموش است.
قاب بندی برگمان این قطع ارتباط را تقویت می کند. این زوج غالباً در مکانهای نزدیک نشان داده میشوند – هنگام شام با هم نشستهاند، در رختخواب دراز میکشند، در فضاهای صمیمی صحبت میکنند – اما زبان بدن آنها انزوای عمیقی را منتقل میکند. وجود بورژوایی آنها به جای تقویت صمیمیت، به قفسی تبدیل می شود که در آن قادر به بیان خواسته ها و ناامیدی های واقعی خود نیستند.
به عنوان مثال، ماریان در ابتدا قانع به نظر می رسد، اما با پیشرفت فیلم، متوجه می شود که خواسته های خود را تابع ساختار ازدواج کرده است. از سوی دیگر، یوهان از پیش بینی پذیری زندگی خود احساس خفگی می کند و هیجان را در جای دیگری جستجو می کند. مبارزات آنها منعکس کننده انتقاد گسترده تری از فرهنگ بورژوایی است: اصرار آن بر ثبات به قیمت آزادی شخصی، توهم تحقق آن از طریق موفقیت مادی، و شکست آن در پرداختن به نیازهای وجودی عمیق تر.
هر دو، ماریان و یوهان، حرفهایهای موفقی هستند، اما مشاغلشان برای آنها خوشبختی به همراه نمیآورد. ماریان، که به عنوان یک وکیل در زمینهی پروندههای طلاق تخصص دارد، بهطرز طنزآمیزی در همان سیستمی کار میکند که در نهایت او را به دام میاندازد. شایستگی حرفهای او در تضاد با انفعال شخصیاش قرار دارد—او میتواند اختلافات حقوقی را مدیریت کند، اما در بیان نیازهای عاطفی خود دچار مشکل است. این امر بازتابی از نقد مارکسیستی گستردهتر در مورد ازخودبیگانگی است: حتی افرادی که از جایگاه اجتماعی بالایی برخوردارند، از عاملیت و توانایی کنش مستقل خود جدا افتادهاند.
یوهان، علیرغم موفقیت های فکری اش، بی قرار و سرخورده می شود. او نه از روی اشتیاق عمیق، بلکه از روی بی حوصلگی وارد یک رابطه می شود – به دنبال فرار از ساختاری که سرمایه داری و فرهنگ بورژوایی بر زندگی او تحمیل کرده است. رفتار او بر تمایل طبقه متوسط به اشتباه گرفتن حرکت با پیشرفت، جستجوی روابط جدید، داراییهای جدید یا تجربیات جدید برای پوشاندن خلأ اساسی تأکید میکند.
برگمن پیشنهاد میکند که ازدواج آنها ماهیت معاملاتی دارد و به جای ارتباط عاطفی واقعی، بر اساس انتظارات اجتماعی شکل میگیرد. به این ترتیب، صحنههایی از یک ازدواج به نقد این میپردازد که چگونه روابط بورژوایی، دقیقاً شبیه کار سرمایهداری، کالایی میشوند – که به جای میل اصیل، حول تعهد ساختار میشوند.
مبارزات عاطفی ماریان و یوهان صرفاً شخصی نیست – آنها عمیقاً توسط انتظارات ایدئولوژیک طبقه آنها شکل گرفته است. آرمان بورژوایی ازدواج به عنوان یک نهاد باثبات و منطقی ایجاب می کند که آنها احساسات واقعی خود را سرکوب کنند. بنابراین، بحران آنها فقط به خاطر ناسازگاری آنها نیست، بلکه به دلیل عدم امکان زندگی واقعی در چارچوب هنجارهای بورژوایی است.
در طول فیلم، ماریان و یوهان مکرراً در گفتگوهای نمایشی شرکت میکنند و به یکدیگر (و خودشان) اطمینان میدهند که خوشحال هستند. تعامل آنها با دوستان این چهره را تقویت می کند، زیرا آنها زندگی خود را به شیوه ای مستقل و روشنفکرانه مورد بحث قرار می دهند. این منعکس کننده چیزی است که گی دوبور، نظریه پرداز مارکسیست، آن را به عنوان «جامعه نمایش» توصیف می کند – جایی که ظاهر بر واقعیت اولویت دارد.
حتی جدایی نهایی آنها آزادی واقعی را برای آنها به ارمغان نمی آورد. در صحنههای بعدی، آنها به دیدار مجدد یکدیگر ادامه میدهند و در لحظات پرشور، خشونت و پشیمانی شرکت میکنند. ناتوانی آنها در قطع کامل روابط نشان می دهد که وابستگی عاطفی آنها ریشه در عشق ندارد، بلکه در ساختاری است که ازدواج بورژوایی بر آنها تحمیل کرده است. آنها نمی توانند از چارچوب ایدئولوژیکی که هویت آنها را شکل داده است بگریزند.
در حالی که هر دو شخصیت تحت انتظارات بورژوازی رنج می برند، برگمن ابعاد جنسیتی مبارزات آنها را نیز نقد می کند. یوهان، به عنوان یک روشنفکر مرد، از امتیاز خودکاوی برخوردار است – او می تواند ترک کند، خودخواهانه عمل کند، و از زندگی مطالبه بیشتری کند. ماریان، از سوی دیگر، نقش منفعل مورد انتظار زنان بورژوا را درونی کرده است. او تا زمانی که مجبور نشود ازدواج را زیر سوال نمی برد و حتی در آن زمان، سفر او به سوی استقلال مملو از تردید است.
این نشان دهنده ساختارهای مردسالارانه گسترده تر در جامعه بورژوایی است، جایی که زنان مشروط به اولویت دادن به ثبات و فداکاری بر خودشکوفایی هستند. ادعای نهایی ماریان در مورد تمایلات خود را می توان به عنوان رد آرام این هنجارها در نظر گرفت، با این حال برگمن این سؤال را باز می گذارد که آیا رهایی واقعی در ساختار اجتماعی موجود امکان پذیر است یا خیر.
صحنههایی از یک ازدواج چیزی بیش از مطالعه فروپاشی زناشویی است – این یک ادعا برای توهم بورژوازی تحقق است. برگمان نشان میدهد که چگونه آسایش مادی، پیچیدگی فکری، و احترام اجتماعی نمیتوانند معنی ارائه کنند. این فیلم شیوهای را نقد میکند که زندگی طبقهی متوسط بیان عاطفی واقعی را خفه میکند، روابط را کالایی میکند و نقشهای جنسی سفت و سخت را اعمال میکند.
از منظر جناح چپ، صحنههایی از یک ازدواج تضادهای سرمایهداری را آشکار میکند: نوید امنیت را میدهد اما نارضایتی ایجاد میکند. ثبات را تشویق می کند و در عین حال رکود عاطفی را تقویت می کند. ماریان و یوهان، علیرغم امتیازاتشان، در یک بحران وجودی گرفتار شدهاند که منعکسکننده بحران گستردهتر دنیای بورژوازی است.
برگمان راه حل های آسانی ارائه نمی دهد، اما فیلم او بینندگان را به زیر سوال بردن ساختارهای حاکم بر زندگی آنها دعوت می کند. آیا روابط مبتنی بر ارتباط واقعی است یا بر اساس انتظارات اقتصادی و اجتماعی شکل گرفته است؟ آیا افراد می توانند در سیستمی که عملکرد را بر واقعیت اولویت می دهد، اصالت پیدا کنند؟ در رویارویی با این پرسشها، صحنههایی از یک ازدواج همچنان یک نقد رادیکال بیصدا از هستی بورژوایی است – نقدی که امروزه به شدت طنینانداز میشود که در سال 1973 بود.
طراحی لباس در صحنه هایی از یک ازدواج نقش مهمی در نمایش تغییرات احساسی و روانشناختی شخصیتها، بهویژه ماریان، ایفا میکند. در آغاز فیلم، لباسهای او بازتابی از نقش او بهعنوان همسری وظیفهشناس و حرفهای موفق است. لباسهای او متشکل از بلوزهای رسمی، ژاکتهای نرم و دامنهای ساختارمند است که با انتظارات جامعه از یک زن طبقه متوسط آن زمان هماهنگ هستند. پوشش او نشاندهنده نجابت و همرنگی با جامعه است، زنی که خواستههای شخصیاش را سرکوب میکند.
با فروپاشی ازدواج، لباسهای ماریان دستخوش تغییرات ظریفی میشوند. در صحنههای بعدی، لباسهای او راحتتر، غیررسمیتر و بیانگرتر میشوند. او شروع به پوشیدن لباسهای گشادتر، مانند بلوزهای راحت و لباسهای بافتنی میکند که نشانگر رهایی احساسی و روانی اوست. این تغییر در پوشش او، سفر او از سرکوب به سمت خودشناسی را به تصویر میکشد.