در نور ساکت و سپیدهدم خلیج فارس، پارچهی نازک چادری چون بادبانی در باد نادیدنی به اهتزاز درمیآید. چهرهای که نیمی از آن با شال پوشیده شده، نه عقبنشینی، بلکه بومِ امکانیست که رنگ و بافت در آن میتوانند بازی تازهای را آغاز کنند. بهعنوان طراح ایرانیای که در میان رایحهی کندر بازارهای بندرعباس و طغیان رنگ در جشنهای هرمزگان رشد کردهام، پوششِ متین هیچگاه برایم بهمعنای محدودیت نبوده است. بلکه انتخابی آگاهانه و نوعی طنین معنویست. حجاب، شعر بصری بدن میشود – جشنی از لایهها و فرمها که به همان اندازه که میپوشاند، آشکار نیز میکند. برای من، هر چین پارچه حامل معناییست؛ هر رنگ یادآور خاک اخرایی یا گرگومیش خنک خلیج است. یادآوریست که زیبایی نیازی به فریاد ندارد؛ میتواند در نجوای هندسهها و خطنوشتههای ظریف گلدوزی، که از واژگان غنی هنر اسلامی و سنت نساجی ایرانی برگرفته شدهاند، تجلی یابد. در این معنا، پوشش نه حذف، که بیانی از نیت است – تصویری آگاهانه و حسابشده، جایی که آنچه پنهان است بهاندازهی آنچه آشکار شده، فصیح و گویاست.
در رشتههای مختلف، پژوهشگران نیز با این مسئله درگیرند: چگونه باید دربارهی آن سخن گفت. انسانشناسان و جامعهشناسان تأکید میکنند که پوشش، لایهای اساسی در ساخت هویت فردی و جمعی است. زنان مسلمان، چه در تهران و چه در شیکاگو، اغلب از پوشش برای ساختن هویت قوم-دینی و ایجاد حس تعلق اجتماعی استفاده میکنند و از طریق آن، تصویر ذهنی خود و جامعهشان را شکل میدهند. این موضوع را در سبک پوشش متین بهروشنی میتوان دید؛ جایی که دین، فرهنگ و جنسیت همگی در انتخاب یا دوخت لباس تأثیرگذارند. یکی از مطالعات پیرامون زنان مسلمان آمریکایی نشان میدهد که سیالیت در عملِ پوششِ متین، خود گواهی است بر اینکه لباس، شکلی از روایتگری فردی است. این نوع پوشش یکدست و همگن نیست، بلکه گفتوگویی مداوم است. در واقع، برخی نظریهپردازان مد، لباس متین را ذاتاً سیاسی و حتی فمینیستی توصیف میکنند – استراتژیای فمینیستی برای «مرئیبودنِ چشمگیر» که با تبعیض جنسیتی و نژادی مقابله میکند. با پوشاندن خطوط بدن، این لباسها نگاه بیننده را به سوی ابعاد تازهای از هویت فردی سوق میدهند – بهعنوان انسانی صاحب اندیشه یا باور، نه صرفاً ابژهای بصری. پژوهشگر تینا روزنبرگ یادآور میشود که «مد متین، اساساً به لباسهایی اطلاق میشود که بهجای نمایاندن، بدن انسان را میپوشانند»، و این عمل پوشاندن میتواند خود بهنوعی قدرتبخش باشد. بهبیان دیگر، حجاب و تونیکهای بلند نه ابزارهایی برای پنهانکاری، بلکه انتخابهایی آگاهانه و جسورانهاند که «فضا میآفرینند» برای زنان مسلمان در عرصهی عمومی. از طریق این پوششها، زنان بر شیوهی خوانش اجتماعی خود کنترل مییابند و لباس را به ابزاری برای کنشگری بدل میکنند.
این یک مُد زودگذر نیست، بلکه صنعتی جهانی و پدیدهای فرهنگی است. گزارشهای اخیر ارزش بازار جهانی مد متین را حدود ۴۴ میلیارد دلار در سال برآورد کردهاند، که تقریباً ۱۸ درصد از کل هزینههای پوشاک مصرفکنندگان مسلمان را شامل میشود. برندهای بزرگی چون دولچه اند گابانا و اچاندام مجموعههایی ویژه با رعایت قواعد پوشش متین ارائه دادهاند، و «هفتههای مد متین» اکنون در سراسر جهان برگزار میشوند – از دبی تا لندن، جاکارتا تا کوالالامپور. این رویدادها طراحانی را برجسته میکنند که مفاهیم اسلامیِ حجاب و پوشش را در قالب طراحیهای فاخر بازآفرینی میکنند. در واقع، پژوهشگران اشاره کردهاند که همزمان با آگاهی مخاطبان غربی مد به قدرت خرید این بازار، تقویمهای رسمی مد اکنون نمایشهایی ویژه برای مد متین در نظر میگیرند. برای نمونه، در سال ۲۰۱۷ مجموعههایی از مد متین به ترتیب در هفتههای مد نیویورک، تورین و پاریس به نمایش درآمد، و فشن فوروارد دبی نیز به سابقهای دهساله در حمایت از طراحان متین خاورمیانهای افتخار میکند. این بسترها اثبات میکنند که پوشش میتواند با سبک و زیبایی سطح بالا همزیستی داشته باشد: عبایاهای روان با آستینهای حجیم، تونیکهایی با دامنهای معماریشکل، و روسریهایی با گلدوزی هندسی ظریف.
بر روی چنین کتواکهایی، مدلها با ابریشمهای چینخورده و پنبههای لایهلایه گام برمیدارند – پوشیده، اما چنان پرقدرت که نگاهها را به خود جلب میکنند. تأثیر بصری این صحنه خیرهکننده است: صفی از اندامها در رنگهای خنثی و با حجاب، در برابر سکوی تاریک، با اعتمادبهنفس آرام و فروتنانه ظاهر میشوند. این زیباییشناسی مدرن و متین، همانگونه که تیینا روزنبرگ توصیف میکند، بازتابی است از «قابلمشاهدهبودن پررنگ» – نه از رهگذر نمایش تن، بلکه از طریق فرم، حرکت و تزئین. طراحان این جلوه را با هر انتخاب پارچه و برش میسازند. یقههای بسته و ردای بلند تمامقد، شکوهی خلق میکنند بینیاز از افراط، و پالتهای تکرنگ یا با کنتراست ملایم، قدرت بصری پوشش سنتی را تداعی میکنند. به این ترتیب، طراحی متین نشان میدهد که پوشش به معنای پنهانشدن نیست، بلکه به معنای پالایش و ظرافت است. این یک زبان زیباییشناسی است که نه از طریق برهنگی، بلکه از طریق تناسب و جزئیات سخن میگوید. نظریهپردازان مد تأکید میکنند آنچه نگاه غربی غالباً بهعنوان «پنهانکردن» رد میکند، در واقع بستری است برای بیان هنری – با پارچههای غنی، حاشیههای گلدوزیشده، و موتیفهای خطاطی عربی، بدن به اثری هنری بدل میشود. همانطور که موزهی متروپولیتن یادآور میشود، در هنر اسلامی خوشنویسی و هندسه همواره از ارکان اصلی تزئین بودهاند. این الگوها و خطوط اکنون در روسریها و عبایاها حیاتی دوباره یافتهاند و پارچههایی که میپوشیم را به قرنها میراث بصری پیوند میدهند.
رشتهی مد متین در ریشههای ساحلی من نیز جاری است. جنوب ایران – استان هرمزگان، بندرعباس و فراتر – همواره چهارراهی از تجارت و فرهنگ بوده، جایی که سنتهای فارسی، عربی و آفریقایی در هم تنیدهاند. مردم این نواحی به لباسهایی پایبندند که هم در گرمای هوا کاربردیاند (پارچههای سبک، شلوارهای گشاد) و هم آراسته و رنگین. زنان اغلب لباس دوتکهی بندری میپوشند: چادری تا ساق پا (با رنگهایی چون آبی ملایم، سبز یا صورتی)، که بر روی شلوارهای گشاد و گلدوزیشده بسته میشود. چادر بندری اغلب با طرحهایی در آبی آسمانی، زرد خردلی یا ارغوانی به چشم میآید – الگویی که موجها یا برگ نخل را تداعی میکند – و بهگونهای بریده شده تا آزادانه جاری شود. شلوارهای پنبهای یا ریونی با نوارهای رنگی نیز تهویه را ممکن میسازند، و گاهی برقع نازکی نیز برای پوشاندن صورت به آن افزوده میشود، گرچه کاربرد روزمرهی کمتری دارد. مردان نیز بهجای کتوشلوار غربی، لباسهایی سنتی بر تن دارند: در هرمزگان و سراسر خلیج فارس، پوشش معمول یک دشداشهی سفید است – ردایی سبک تا مچ پا، با عبایی نازک از پشم برای شبهای خنک و چفیهای برای محافظت از آفتاب. این پوششها – ساده در برش، اما پرمعنا در بافت فرهنگی – مصداق آن چیزی هستند که میتوان «ضدمد» نامید. نه فرم بدن را برجسته میکنند و نه تابع مد روزند؛ بلکه بیانگر هویت منطقهای و ارزشهای جمعیاند. دشدشه سفید و چفیه، به همان اندازه که نشاندهندهی حیا و تواضع هستند، از ایمان و تبار نیز حکایت دارند. در واقع، با انتخاب سیلوئتهای گشاد و پالتهای فروتن، پوشندگان این لباسها مدتهاست نوعی مقاومت آرام در برابر این ایده اعمال کردهاند که بدن زن باید مرکز توجه باشد. این «قدرت ناآگاهانه»ی پوششهای ضدمد، اکنون مورد توجه قرار گرفته است: پوششهایی که زمانی پیشپاافتاده یا سرکوبگر خوانده میشدند، امروز به نشانهی وقار و افتخار فرهنگی تبدیل شدهاند.
سواحل جنوبی ایران همچنین خانهی جمعیت آفریقاییتبار ایران هستند – نوادگان مردمان شرق آفریقا که در قرون گذشته از طریق تجارت برده در اقیانوس هند به این منطقه آورده شدند. شمار آنان به دهها هزار نفر میرسد و عمدتاً در بندرعباس، هرمزگان و جزایری مانند قشم ساکناند. اثر فرهنگی این جوامع مشهود و زنده است. جامعهی آفریقاییتبار ایران اشکال خاصی از موسیقی و رقص را حفظ کردهاند – از جمله آیینهای خلسهآور زار – که ریتمهای آفریقایی را با نغمههای ایرانی میآمیزند. این آیینها فقط مناسک درمانی نیستند؛ بلکه هنر جمعیاند، جایی که زنان اغلب با پوششهای رنگارنگ و لایهدار در رقصهای طبلزنی شرکت میکنند که به شیوهی پاسخ و واکنش اجرا میشود و هدف آن دفع ارواح است. در واقع، آیین زار – که در عربی به معنای «باد» یا «نَفَس» است – بخشی مهم از بافت فرهنگی جنوب ایران را تشکیل میدهد. یکی از ناظران مردمنگار یادآور میشود که آیین زار شامل رقصهایی در حالت خلسه همراه با طبل دمام و دایرهزنگی است، که ریشههای آفریقایی را در بستر خلیج فارس نمایان میسازد. این آیینها یادآور آناند که برخی از نوآورانهترین الگوهای پارچه و حرکت، به ریشههای آفریقایی بازمیگردند. در این مراسم، زنان بهطور سنتی پیراهنها یا تونیکهای سفید ساده بر تن میکنند – پارچهی کتانی خالص بهمثابه نمادی از پاکسازی روح – و با مهرهها، سکهها و صدفهایی خود را میآرایند که با ریتم موسیقی طنینانداز میشوند. عمل لباسپوشیدن برای زار، بر نگاه طراحان محلی به لایهبندی، بافت و حتی رنگ تأثیر گذاشته است. برای نمونه، شرکتکنندگان معمولاً آیین را با لباس سفید ساده آغاز میکنند – همانطور که یکی از راهنمایان آیین توضیح میدهد، کسانی که به اهل هوا میپیوندند «باید لباس تمیز و سفید بر تن داشته باشند» – اما با تعمیق حالت خلسه، رنگ و تزئینات در روسریها و آویزها ظاهر میشود و دگرگونی را بازتاب میدهد. حتی امروزه نیز الهام از زار در کتواکها دیده میشود: لایههای متحرک پارچه، پارچهی مواج رقص خلسه را تداعی میکند، و گلدوزیهای فلزی یادآور بارش سکههایی است که رقاصان در حال تسخیر به تن میکنند.
فرمها و سیلوئتهایی که بدن را میپوشانند، در عین حال برداشتها از جنسیت، قدرت و مقاومت را نیز شکل میدهند. برای برخی نگاههای غربی، روسری و مانتوی بلند ممکن است محدودکننده به نظر برسند، اما برای بسیاری از کسانی که آن را میپوشند، میتواند نماد تملک بر خود باشد. لباسهایی که بدن را کمتر نمایان میکنند، میتوانند بهطرز متناقضی بیانیهای از خودمختاری باشند: زنی که با انحناهای بدنش تعریف نمیشود، ممکن است توجهها را به کلام یا نحوهی حرکتش معطوف کند. از دیدگاه جامعهشناسی، پوشش بهمنزلهی یک رمزگذاری اجتماعی عمل میکند – انتخاب لباس متین میتواند نشانهی تقوا باشد، بله، اما همچنین میتواند نماد عصیان آگاهانه علیه ایدهآلهای بیشازحد جنسیشده باشد. در واقع، لباس متین در ایران همواره حیاتی دوگانه داشته است. در دوران پیش از انقلاب، نخبگان غربگرای جامعه دامنهای کوتاه و لباسهای تنگ را نشانهای از تجدد میدانستند، در حالی که زنان محافظهکارتر یا ریشهدارتر سبکهای بلند و گشاد را بهعنوان نشانهای از وقار حفظ میکردند. وارونگی پس از ۱۳۵۷ – هنگامی که پوشش بلند و روسری بهصورت قانونی الزامی شد – این نمادها را پیچیدهتر ساخت. بسیاری از زنان ایرانی امروز طیفی از رفتارها را در این زمینه تجربه میکنند: برخی با استایلهای جسورانه به مانتو و روسری اجباری قدرت میبخشند (رنگهای روشن، طراحیهای خلاقانه، فرمهای نامتقارن)، و برخی دیگر با زیرکی و آرامی با قوانین بازی میکنند (مانتوهای باز، روسریهای شُل و سرسری).
جامعهشناسان استدلال میکنند که حتی «نامرئیبودن» نیز میتواند ابزاری برای مخالفت باشد. پوشش میتواند زنان را از نگاه نامطلوب مردانه محافظت کند – نوعی کاهش قدرت ابژهسازی – و در عین حال، حضور آنان را به شیوهای که خودشان تعریف میکنند تثبیت نماید. در مباحث عمومی، پژوهشگران خاطرنشان میکنند که مد متین مدرن «از آغاز زمان وجود داشته و تا پایان نیز ادامه خواهد یافت»، چنانکه یکی از رهبران صنعت مد گفته است. در این نگاه، حجاب نه یک شیء ایستا و تاریخی، بلکه پدیدهای پویا و نسلبهنسل دگرگونشونده است. خودِ لباس معانی جدیدی پیدا میکند: چادر سیاهِ دوران زهد و ریاضت، گاه به بستری برای شعر دوزیشده یا نوارهای گیپوری تبدیل میشود. چادر سفید نخی که پیشتر توسط زنان روستایی برای کار پوشیده میشد، اکنون در طراحیهای پالاتزو و عباهای طراحان آوانگارد دوباره ظاهر شده است. از این طریق، پوشش متین به میانجی گفتوگویی میان نسلهای زنان ایرانی بدل میشود – میان مادربزرگهایی که دوخت پیراهنهای سنتی خمیس را آموختهاند و نوههایی که همان برشها را در صحنههای جهانی بازتفسیر میکنند.
از لحاظ تاریخی، رابطهی ایران با پوشش متین همواره تحت تأثیر سیاست بوده است. در اوایل قرن بیستم، حکومت پهلوی در مسیر اروپاییسازی حرکت میکرد: رضا شاه در سال ۱۳۱۴ حجاب را ممنوع اعلام کرد و حتی زنان را مجبور به بیحجابی در انظار عمومی کرد تا چهرهای از تجدد به نمایش بگذارد. بعدها، رژیم پسرش نیز روسری را نماد عقبماندگی دانست؛ تا میانهی قرن، زن محجبه غالباً فردی روستایی یا کمسواد تلقی میشد. این کشف حجاب اجباری، پوشش را به مسئلهای سیاسی و ابزاری برای منازعهی فرهنگی بدل کرد. اما در سال ۱۳۵۷، جمهوری اسلامی بهناگاه مسیر را معکوس کرد: آیتالله خمینی حکم داد که زنان شاغل در ادارات دولتی باید حجاب و مانتوی بلند بپوشند. تنها یک روز بعد، بسیاری از زنان به خیابانها آمدند و با شعار «ما انقلاب نکردیم که عقب برویم» دست به اعتراض زدند. پس از آن، برای دههها، قانون حجاب با سختگیری اعمال شد؛ زنانی که موهایشان پیدا بود یا لباس تنگ میپوشیدند جریمه یا از اشتغال منع میشدند. در چنین فضایی، هر چین پارچه معنایی سیاسی مییافت: چادر مشکی میتوانست نشانهای از وفاداری به انقلاب باشد یا انتخابی شخصی برای حفظ وقار. زنانی که بعدها در مسابقات زیبایی با پوشش متین برنده شدند – مانند شرکتکنندگان در رقابتهای “دوشیزهی باحجاب” – با این پیشداوریها مقابله کردند و نشان دادند که پوشش کامل میتواند با اعتمادبهنفس و شکوه همزیستی داشته باشد.
حتی با وجود اسناد تاریخی این تحولات در مد، روشن است که این گفتوگو همچنان ادامه دارد. جوانان امروز ایران در تلاقی سنت و تغییرات جهانی رشد یافتهاند. نسل جدیدی از طراحان – زن و مرد، چه در تهران و چه در خارج از کشور – در حال خلق لباسهای متینی هستند که بازتابی از این تجربهی دوگانه است. آنان با بهرهگیری از فنون اصیل مانند بافت ابریشم ایرانی، پارچههای ژاکارد نفیس، و الگوهای خوشنویسی، لباسهایی طراحی میکنند که هم سنتی و هم مدرناند. کارآفرینان عرصهی مد متین در سطح جهانی معتقدند که این سبک صرفاً ریشهی دینی یا فرهنگی ندارد، بلکه برای طیف وسیعی از مخاطبان جذاب است: مسافران، والدین، زنان شاغل، و افرادی که به زیبایی آرام و ساده علاقهمندند. یکی از صاحبنظران این حوزه هشدار میدهد که نباید تصور کرد یک «سبک اسلامی» واحد وجود دارد – چراکه زنان مسلمان در سراسر جهان، مفهوم حجاب را به شیوههای گوناگونی تفسیر میکنند. با این حال، آنچه آنان را به هم پیوند میدهد، درک هوشمندانه از لباس بهمثابه زبان معناست. حتی در غرب، چهرههایی چون قانونگذار الهان عمر یا مدل معروف حلیمه عدن با پوشیدن حجاب در عرصهی عمومی، روایت شخصی خود را ارائه میدهند. آنان بر گفتهی نظریهپردازان مد صحه میگذارند: پوشش متین میتواند نشانهی تولید پوشاکی باشد که با اخلاق و محیط زیست هماهنگ است، و نیز میتواند بهعنوان یک هنر مفهومی والا مطرح شود – نه یک لباس یکشکل و یکنواخت.
در اقتصاد گستردهی تصویرها و امیال، مد متین نهتنها مقاوم بلکه دگرگونساز نیز بوده است. از نظر اقتصادی، این سبک به قدرتی بزرگ بدل شده – بیش از ۴۴ میلیارد دلار و در حال رشد – اما از نظر فرهنگی، دستاوردی ظریفتر داشته: اینکه باقی جهان را دعوت کرده تا زیبایی را در خویشتنداری ببیند. مجلات غربی و شبکههای اجتماعی اینک مجموعههای حجاب بر روی صحنه را در کنار دامنهای چرمی یا جینهایی با روسری به نمایش میگذارند. با این حال، رسانههای غربی همچنان در دام عادتهای شرقشناسانه میافتند، و همهی اشکال پوشش اسلامی را به یک کلیشهی واحد – «پوشیه» یا «حجاب» – تقلیل میدهند. این نگاه محدود، آن غنایی را که ما میشناسیم نادیده میگیرد: اینکه مد متین «لباسی یکدست یا قومی» نیست – چنانکه یکی از مدیران مد متین هشدار داده – بلکه میدانی پیوسته خلاقانه است. این جریان چیزی فراتر از یک مُد گذراست؛ در تار و پودِ هم زمانهی ما تنیده شده، هم خاطرهی ما.
در چشمانداز آینده، باور دارم که مد متین همچنان تأثیرگذارتر خواهد شد، تا حدی به این دلیل که ارزشهایی مشترک را بیان میکند: پایداری (کاهش برشها، افزایش دوام)، آگاهی (دقت در فرم و جزئیات)، و روحیهی احترام (نسبت به خود و جامعه). صدای ایرانی در این جنبش، صدایی قوی و رساست. تاریخ ما – از منسوجات قاجار تا استعارههای سعدی در باب عشقِ در پرده – تأکید دارد که پوشاندن، میتواند سرشار از معنا باشد. برای من، هر نقش هندسی اسلامی و هر جلابیهی روان، بخشی از گفتوگویی دیرینه میان امر مقدس و امر شهوانی است. آیندهی مد متین را چنین میبینم: جایی که مرزهای شرق و غرب محو میشود؛ دختری جوان در لندن ممکن است قفطان ابریشمی بافت ایرانی را با کفشهای لوفر ایتالیایی بپوشد، یا نمایش مدی در تهران، خطوط مینیمالیستی اسکاندیناوی را در کنار گلدوزی سنتی نیجریهای به نمایش بگذارد. درسی که از سواحل جنوبی ما میآید، این است که تنوع، خلاقیت میزاید: همانگونه که بندرعباس بندری است برای تلاقی ملتها و سبکها، مد نیز میتواند به نقطهی پیوند بدل شود.
در نهایت، حجاب یا پوشیدگی صرفاً به معنای نبودن نیست، بلکه حضوریست ـ حضوری از نیت، از تاریخ، از هنر. این یک موضع زیباییشناختی آگاهانه است که ما را در حافظهی فرهنگی ریشهدار میسازد، حتی در حالی که به سوی آینده حرکت میکند. برای بسیاری از مسلمانان ـ و بسیاری دیگر ـ انتخاب پوشیدگی در پوشش، هم معنوی است و هم سبکشناسانه؛ انقلابی خاموش در کمد لباس. بهعنوان یک طراح ایرانی که در این جهانها زیستهام، من در هر دوخت، نوید پوشیدگی را میبینم: تأییدی بر اینکه پیکر انسان میتواند هم در تاریکی و هم در روشنایی مورد احترام قرار گیرد، و اینکه زیبایی نهتنها در عریانسازی، بلکه در رمز و راز شکوفا میشود. این وعدهایست که باور دارم آینده بیشازپیش در آغوش خواهد کشید؛ وعدهای که به پوشیدگیِ سبک ایرانی صدایی خواهد بخشید که هم بهشکلی غرورآمیز بومیست و هم بهشکلی ژرف، جهانی.