قدیمی یا جدید، این است مساله‌ی فشن!

جولیا رابرتز با گریه هنگام دریافت جایزه اسکار بهترین بازیگر زن در سال 2001، “خیلی خوشحالم، خیلی ممنون.” در پوشش مطبوعاتی این نمایش، این بازیگر به دلیل موفقیت حرفه ای خود و همچنین برای انتخاب لباس مورد تحسین قرار گرفت.

زیرا چیزی که او پوشیده بود جدیدترین یا جدیدترین لباس طراح نبود، بلکه لباسی از آرشیو والنتینو بود. اگر یک سلبریتی لباسی می پوشد که مشخصاً برای یک نمایش جوایز چند دهه قبل جدید نباشد، ممکن است آن را قدیمی تلقی کنند.

اما در سال 2001، وینتج بود. مد اغلب با میل به چیزهای جدید مرتبط است، چیزی که لیپووتسکی (1994: 4) آن را به عنوان «شور دیوانه‌وار مدرن برای تازگی» توصیف می‌کند. ظهور وینتیج ماهیت تازگی در مد را به عنوان نامنظم برجسته می کند. بنابراین آنچه قدیمی است ممکن است به طور متناقضی جدید در نظر گرفته شود زیرا این ادراک جمعی و موقعیتی است که وضعیت لباس را تعیین می کند.

در حالی که پوشیدن لباس‌های قدیمی یا مال قبل 2001 چیز جدیدی نبود، اما این رویداد همچنان به عنوان نقطه عطفی در مد توصیف می‌شد، زیرا لباس‌های قدیمی، جدید را نادیده می‌گرفتند. در حالی که از جولیا رابرتز نقل شده است که گفته است: «فقط فکر می‌کردم این یک لباس زیباست»، او همچنان به دلیل حمایت از مد قدیمی و انتقال لباس‌های قدیمی از گورستان سبک به خط مقدم مد حتی در جریان اصلی، اعتبار یافت.

اگرچه مد دست دوم یک پدیده تکرارشونده در مد در سراسر قرن بیستم بوده است، اما در مقیاس انبوه تجاری در اوایل قرن بیست و یکم نیست. این معاشقه با گذشته در اوایل دهه 1990 قوی بود. سوزی منکس (1993) نویسنده مد، در مقاله‌ای با عنوان “شوک قدیمی” اظهار داشت: “در مد چه چیز جدیدی وجود دارد؟ باید بپرسید: “قدیمی چیست؟” زیرا داغ ترین ترند در روان‌وی و خارج از ران‌وی‌های بین المللی شیک فروشگاهی است.

به نظر می رسد که آغاز هزاره نوید پایان دادن به این تمرکز بر گذشته نگری را می دهد، و فضایی را برای آنچه که انسان شناس تد پولهموس (1996: 126) پیش بینی کرده بود فراهم می‌کند یعنی فضایی به چیزی «جدید و تازه» می دهد. با این حال، همانطور که لباس قدیمی جولیا رابرتز نشان می‌دهد، این موضوع بسیار دور از ذهن بود. همانطور که توسط هایکه جنس استدلال می شود: “حافظه در مد است” (2015).

این مقاله به بررسی مسائل مربوط به حافظه، حال مبهم و آینده های خیالی در تولید و مصرف مد می پردازد، و اینکه چگونه تغییرات در ادراک از تازگی به عنوان ارز اجتماعی در مدیریت هویت استفاده می شود.

این رویکرد بر استدلال ارائه شده توسط فرد دیویس (1994: 65) استوار است که “تخصیص و وارونه کردن نمادهای وضعیت” در هسته شکل گیری هویت نهفته است. این در تجلیل کاربرد صریح و قدیمی مد روز جدید در مثال احیای سبک و قدیمی نشان داده می شود.

در حالی که تعدادی از عوامل مرتبط با مطالعه آنچه باعث می‌شود مد رخ دهد، وجود دارد، مانند فرآیند خلاقانه طراحان و دستور کار تجاری صنعت مد، تمرکز اصلی در اینجا بر این است که چگونه راهبردهای اجتماعی تمایز به طور فزاینده ای در مقیاس انبوه مبهم شده اند.

این ابهام عبارات بصری مختلفی به خود می گیرد. وجه مشترک در همه موارد این است که وارونگی نمادهای وضعیت، در مثال فعلی تازگی، درگیر ساخت هویت نمادین از طریق عمل عمدی گیج کردن پیام طنزآمیز از طریق آنچه که فرد دیویس (1994: 66) اشاره به “توسل به شکل دیگری از نقص لباس به منظور ارتقای وضعیت است.” پوشیدن لباس با تاریخ مشخص ممکن است به عنوان نمونه ای از این نقص عمدی مد در نظر گرفته شود.

گزارش های اولیه مربوط به لباس مجلسی مشکی و سفید والنتینو به دهه 1980 بود. همانطور که مشخص شد، لباس والنتینو از مجموعه‌های AW1992 بود و بنابراین زمانی که جولیا رابرتز آن را به‌عنوان وینتج در اسکار پوشید، تنها 9 سال بود که به نظر می‌رسید مفهوم تازگی در مد پیچیده شده است.

به‌ویژه از زمانی که سیستم مد در اواسط دهه 1800 رسمی‌تر شد، حال شیک به عنوان یک لحظه تصوری تلقی می‌شود. همانطور که گئورگ زیمل (1957: 547) بیش از یک قرن پیش استدلال کرد: “مد همیشه خط جداکننده بین گذشته و آینده است.”

طراحان از جمله پروژکتورهای کلیدی این حالی مبهم بودند و هنوز هم هستند همان‌طور که در یک زمان خلاقانه عمل کرده اند. طراحان با همکاری تیم‌های طراحی، شرکت‌های بزرگ، رسانه‌ها و توجه به سلیقه مصرف‌کننده، در شکل‌دهی به آینده مد نقش مهمی دارند، زمانی که شش تا دوازده ماه قبل از اینکه لباس‌های واقعی به‌عنوان «جریان کنونی» خرده‌فروشی شوند، چیزی شیک در نظر گرفته می‌شدند.

بنابراین مفاهیم تازگی مدتهاست که در مد مبهم است. گذر زمان مد به طور سنتی با چرخش‌های فصلی ارائه شده در هفته‌های مد و نمایشگاه‌هایی که ریتمی منظم را نشان می‌دهند، حداقل در چارچوب صنعت مد سنجیده می‌شود. هر فصل جدید به‌عنوان «به‌موقع» تعریف می‌شود، همانطور که آخرین تصور از فصل جدید را شکل می‌دهد. به طور ضمنی، آنچه که قبلاً مد بوده، ازمدافتاده تلقی می شود، و در یک لحظه جدید را به مد قدیمی تبدیل.

فرآیند پذیرش اجتماعی به طور سنتی منعکس کننده این استراتژی ازمدافتادن برنامه ریزی شده است که با فصول مد نهادینه شده است. اولین‌ها پیشگامان نوآوری هستند که سپس به تدریج مد آن‌ها توسط پیروان مد کپی می شود تا زمانی که به نقطه اشباع برسد و این روند مطابق با مسیر صنعت مد از نو شروع شود.

در سلسله مراتب سنتی قیمت به عنوان پارامتر کلیدی پرستیژ، جریان به صورت عمودی از بالا به پایین حرکت کرد. با این حال، اختلال در زمان در مد، همانطور که با احیاء نشان داده می‌شود، نمونه‌ای از این است که چگونه این جریان‌ها ممکن است به صورت افقی در گروه‌های اجتماعی حرکت کنند که در آن واحد پول اجتماعی برابر با قیمت نیست، بلکه با اهمیت مبهم‌تری مانند تغییر شکل قدیمی به عنوان جدید برابر است.

در عین حال، زیبایی شناسی صرفه جویی که توسط سوزی منکس توصیف شده است، نشان می دهد که از شیوه های طنز پردازی در سطح خیابان فاصله گرفته است. از این نظر، ابهامی که اکنون از طریق احیای مد به نمایش گذاشته می‌شود، به جریان‌های پراکنده مد معاصر اشاره می‌کند، و هویت مد کردن شامل پیمایش در این چند زمانی است.

این فرآیند با افزایش سرعت چرخه های تولید پیچیده شده است. دورنمای چرخه‌های بدون فصل و تنها چند هفته برای تولید مجموعه‌های ممتاز به عنوان بخشی از دلیل این که طراحان برجسته‌ای مانند راف سیمونز (2015) و آلبر الباز (2015) جایگاه خود را در برندهای بزرگ مد، دیور ترک کرده‌اند، پیشنهاد شده است. و لانوین صنعت مد با فرسودگی احتمالی تشخیص داده شده است و می توان استدلال کرد که زمان به معنای واقعی کلمه رو به اتمام است، نه تنها به دلیل تقاضا برای محصولات جدید در فروشگاه ها در هر هفته، بلکه به دلیل افزایش مد فوری.

در اوایل قرن بیست و یکم، پخش زنده، پیش‌بینی آنلاین و وبلاگ‌نویسی در ردیف اول، تصوری از زمان واقعی را برانگیخت که ساختار زمانی اولیه مد را دستکاری می‌کرد. تشدید این توسعه، «انقلاب اکنون ببین، اکنون بخر» است که در آن لباس‌هایی از برندهایی مانند بربری در همان روزی که در ران‌وی عرضه شدند برای خرید در فروشگاه‌ها و آنلاین در دسترس قرار گرفتند.

شاید به عنوان یک حمله متقابل در برابر این سرعت افزایش یافته، به نظر برسد که زمان به درجات بیشتری در مد وارونه می شود و همگام با افزایش علاقه به سبک های دست دوم و یکپارچه سازی با سیستم عامل است. مد یک رابطه عاشقانه طولانی مدت با سبک های گذشته دارد و تاریخچه لباس های دست دوم به قدمت خود مد است. در قرن بیستم، به نظر می رسد که شیفتگی یکپارچه سازی با سیستم عامل تحقق یک دیدگاه پست مدرن است که پایان نوآوری را قریب‌الوقوع کرده است.

ژان بودریار (1992) فرهنگ پست مدرن را به عنوان رقصی از فسیل ها توصیف کرد که در آن تاریخ گاهشماری به یک زمان همیشگی فرو ریخته است. در روشی مشابه، فردریک جیمسون (1983: 115-116) اعلام کرد که «تنها چیزی که باقی می‌ماند تقلید از سبک‌های مرده، صحبت کردن از طریق نقاب‌ها و با صدای سبک‌های موجود در موزه خیالی است. . . شکست جدید، حبس‌شدن در گذشته است».

هر دو دیدگاه در اینجا برای توصیف وینتیج به عنوان رستاخیز آثار تاریخی مناسب هستند. با این حال، به نظر می رسد اثر اجتماعی به جای حذف، تعریفی مبهم از تازگی باشد. لباس اسکار جولیا رابرتز گواهی بر پیچیدگی پست مدرن زمان است که «نه گذشته است و نه فراموش شده» (بودریار 1992: 73) اما آن را به عنوان یک حال نسبی و بنابراین مبهم تجلیل می کند.

پیامد احتمالی این تله موقتی این است که مد دیگر به طور خودکار دانه را نابود نمی کند زیرا پارامترهای تازگی و تاخیر زمانی دوباره سازماندهی می شوند. این به تغییر نه تنها در ریتم صنعت مد، بلکه در هویت مد نیز اشاره دارد که به طور سنتی بر تنش بین جدید و قدیم متکی بوده است.

در حالی که دیدگاه پست مدرن فقر خلاق به عنوان یک نقد فرهنگی در نظر گرفته شده بود، تمرکز در چارچوب این مقاله این است که چگونه به گذشته نگری بخشی از یک استراتژی مبهم تمایز از طریق تغییرات در چیزی بیندیشیم که ممکن است شیکِ ازمدافتاده نامیده شود.

این رویکرد با قرار دادن این ویژگی‌ها فراتر از دید نهیلیستی که در رقص فسیل‌ها وجود دارد، آنچه را که قبلاً می‌توانست قدیمی و در نتیجه نامطلوب در نظر گرفته شود، دوباره چارچوب‌بندی می‌کند. تمرکز بر بازنگری ویژگی‌های تازگی از طریق تغییر تعاریف اجتماعی است.

به عنوان مثال، کشف یک لباس فراموش‌شده، به عنوان مثال، در یک فروشگاه دستفروشی، که برای مالک جدید نه تنها به عنوان یک شیء مادی، بلکه به عنوان یک داستان سبک بصری که دوباره از گذشته ظاهر شده، مطلوب است. تازگی به این معنا لزوماً تازه تولید نمی‌شود، بلکه بیشتر به معنای ارزش‌های اجتماعی و فرهنگی یک زمان و مکان مشخص است.

بنابراین، تازگی، لزوماً یک کیفیت ذاتی نیست، بلکه یک کیفیت مورد مذاکره اجتماعی است. همانطور که توسط اورت راجرز استدلال می شود: “اگر ایده برای فرد جدید به نظر می رسد، یک نوآوری است.” این نشان‌دهنده حرکتی از زمان فصولی مد به سمت صحنه‌سازی خلاقانه‌تر زمان به عنوان بیان بصری و کیفیت نمادین است.

Leave a Comment

Your email address will not be published. Required fields are marked *