احترام با نام ها گره خورده است. ناشناس بودن و احترام یکدیگر را منتفی می کنند. ارتباطات ناشناس که توسط رسانه های دیجیتال ترویج می شود، احترام را در مقیاس گسترده از بین می برد. همچنین مسئول گسترش فرهنگ بیاحتیاطی و بیاحترامی است.
شتاستورمینگ شبکه های اجتماعی ناشناس هستند. این منبع قدرت آنهاست. نام ها و احترام به هم مرتبط هستند. یک نام اساس تشخیص را فراهم می کند، که همیشه با نام اتفاق می افتد. اقداماتی که شامل مسئولیت، قابل اعتماد بودن و قابل اعتماد بودن هستند نیز با نامگذاری مرتبط هستند. اعتماد ممکن است به عنوان ایمان به نام تعریف شود.
پاسخ دادن و قول دادن نیز از اعمال اسمی است. رسانه دیجیتال – که پیام ها را از پیام رسان ها، اخبار را از منبع آن جدا می کند – نام ها را از بین می برد. شتاستورمینگها به دلایل زیادی رخ می دهند. آنها در فرهنگی به وجود می آیند که در آن احترام وجود ندارد و بی احتیاطی غالب است. شتاستورم گه نشان دهنده یک پدیده معتبر از ارتباطات دیجیتال است.
به این ترتیب، اساساً با نامه های عصبانی سال گذشته به سردبیر تفاوت دارد. از آنجایی که حروف به رسانه آنالوگ نوشتار گره خورده اند، آنها رویداد نامیده می شوند. نامه های ناشناس به راحتی کنار گذاشته می شوند. علاوه بر این، حروف دارای زمانی متفاوت هستند.
همانطور که نویسنده با زحمت یک پیام را با دست یا روی ماشین تحریر مینویسد، هیجان و هیجان فوری میگذرد. در مقابل، ارتباطات دیجیتال بلافاصله تخلیه عاطفی را امکان پذیر می کند. تنها بر اساس موقتی بودن، واکنشهای تکانشی را بیشتر از ارتباطات آنالوگ منتقل میکند.
از این نظر، رسانه دیجیتال یک رسانه تأثیر است. شبکه های دیجیتال به نفع ارتباطات متقارن است. امروزه، شرکت کنندگان در ارتباطات فقط اطلاعات را منفعلانه مصرف نمی کنند، بلکه آن را فعالانه تولید می کنند. هیچ سلسله مراتب تک صدایی فرستنده را از گیرنده جدا نمی کند. همه فرستنده و گیرنده – مصرف کننده و تولید کننده – در آن واحد هستند.
با این حال، چنین تقارنی به ضرر قدرت هست. ارتباط قدرت در یک جهت – از بالا به پایین – انجام می شود. اکنون، رفلاکس ارتباطی در حال نابودی رژیم های موجود قدرت است.
شتاستورمینگها گهگاهی نوعی رفلاکس هستند، با تمام اثرات مخربی که این امر به همراه دارد. شتاستورمینگ نماد جابهجاییها در اقتصاد قدرت حاکم بر ارتباطات سیاسی است.
در فضاهایی که قدرت و اقتدار ضعیف شده است متورم می شود. به طور خاص، شتاستورمینگ در جایی که سلسله مراتب ها مسطح شده اند، شکوفا می شوند. به عنوان یک رسانه، قدرت تضمین می کند که ارتباطات به سرعت در یک جهت جریان می یابد. انتخابهایی که هدف قدرت انجام میشود، بهطور بیصدا توسط سوژههای قدرت دنبال میشود.
صدا، یا نویز، یک نشانه صوتی نشان می دهد که قدرت در حال تزلزل است. شتاستورمینگ نیز نویز ارتباطی است. بهترین سپر در برابر شت استورمینگ، کاریزما است – یعنی بیانی از قدرت. کاریزما در وهله اول مانع از ایجاد شتاستورمینگ می شود.
حضور قدرت احتمال پذیرش تصمیمات من توسط دیگران را افزایش می دهد. قدرت به عنوان یک وسیله ارتباطی، با توجه به احتمال خیر، احتمال بله را افزایش می دهد. بله به طور قابل توجهی ساکت تر از نه است. نه همیشه بلند است ارتباطات قدرتمند صدا و نویز را کاهش می دهد، یعنی آنتروپی ارتباطی را کاهش می دهد.
یک بیانیه معتبر سر و صدای در حال رشد را در یک لحظه حذف می کند. باعث ایجاد سکوت می شود که نشان دهنده فضایی برای عمل است. به عنوان یک وسیله ارتباطی، احترام به شیوه ای مشابه قدرت عمل می کند. شخصی که مورد احترام قرار می گیرد نظراتی دارد یا تصمیماتی می گیرد که عموماً پذیرفته شده و بدون تناقض یا مخالفت اتخاذ می شود.
اغلب، فرد محترم مثالی ارائه می دهد که باید از آن پیروی کرد. چنین تقلید با اطاعت آماده، در واقع پیش بینی کننده از قدرت مطابقت دارد. شتاستورمها، دقیقاً زمانی شروع میشوند که احترام کمتر شود.
شخصی که مورد احترام قرار می گیرد، در معرض شتاستورم قرار نمی گیرد. احترام از ارزش های شخصی و اخلاقی تشکیل می شود. کاهش عمومی در ارزشها باعث فروپاشی فرهنگ احترام میشود. الگوهای امروزی هیچ ارزش درونی را نشان نمی دهند. ویژگی های بیرونی آنها را بیش از همه متمایز می کند.
قدرت حالت عدم تقارن است. یک رابطه سلسله مراتبی ایجاد می کند. ارتباط قدرت به صورت دیالوگ اتفاق نمی افتد. برخلاف قدرت، احترام لزوماً به معنای شرایط نامتقارن نیست. احترام اغلب برای الگوها یا مافوق احساس می شود، اما احترام متقابل بر اساس شناخت متقارن امکان پذیر است.
بر این اساس، یک حاکم حتی ممکن است به کسانی که بر آنها حکومت می کند احترام بگذارد. امروز، شتاستورمی که در همه جا موج می زند به این واقعیت اشاره دارد که ما در جامعه ای بدون احترام متقابل زندگی می کنیم. فاصله دستورات را رعایت کنید قدرت و احترام هم فضا را می سازند. آنها رسانه های ارتباطی ایجاد کننده فاصله هستند.
حاکمیت باید در پرتو شتاستورمها تعریف شود. به گفته کارل اشمیت، حاکمیت موضوع تصمیم گیری در مورد زمانی است که یک حالت استثنایی برقرار است. این دکترین ممکن است به اصطلاحات آکوستیک ترجمه شود. حاکمیت یعنی توانایی ایجاد سکوت مطلق – از بین بردن همه سر و صداها و ساکت شدن بقیه در یک حرکت.
زندگی اشمیت با عصر شبکه های دیجیتال منطبق نبود. مطمئناً او را در یک وضعیت بحرانی مطلق فرو می برد. زندگینامه اشمیت ترس از امواج را که در طول زندگیاش تجربه کرده بود، آشکار میکند. شتاستورمها نیز نوعی موج هستند که از کنترل همه چیز فرار می کنند. گفته می شود اشمیت در سنین پیری رادیو و تلویزیون را از خانه اش خارج کردند.
در پرتو امواج الکترومغناطیسی، او حتی لازم دید که تز معروف خود در مورد حاکمیت را دوباره فرموله کند: «بعد از جنگ جهانی اول، من گفتم: «حاکم کسی است که در مورد استثنا تصمیم میگیرد».
پس از جنگ جهانی دوم، با توجه به مرگ خودم، اکنون می گویم: “حاکم کسی است که امواج فضا را فرمان می دهد.”
پس از انقلاب دیجیتال، ما نیاز داریم که سخنان اشمیت در مورد حاکمیت را دوباره فرموله کنیم: حاکم کسی است که شتاستورمهای شبکه را فرمان می دهد.
