سبک امضادار در دنیای جهان‌وطن؛ چگونه طراحان می‌توانند ضمن پذیرش روندهای جهانی مد، اصالت خود را حفظ کنند

در عصری که مد بیش از هر زمان دیگری جهانی و به‌هم‌پیوسته شده است، طراحان با یک پارادوکس روبه‌رو هستند: آن‌ها هویت برند قوی و سبک امضای شخصی خود را ساخته‌اند، اما در عین حال باید به طور مداوم با تأثیرات جدید و بین‌المللی درگیر شوند. جمله‌ی معروف کوکو شنل — «مد تغییر می‌کند، اما سبک ماندگار است» — به خوبی ایده‌آل حفظ تمایز زیبایی‌شناسی طراحان را حتی با تغییر لباس‌ها و روندها به تصویر می‌کشد. به طور تاریخی، خیاطان برجسته‌ای مانند شنل، ایو سن لوران و کریستین دیور میراثی از سبک‌های جاودانه بنا نهادند، دقیقاً از طریق تعریف چشم‌اندازی اصیل و سپس درآمیختن آن با رشته‌های فرهنگی گسترده‌تر، آن هم به شیوه‌ی خودشان. همانطور که خود شنل هشدار داده بود: «برای اینکه جایگزین‌ناپذیر باشید، باید همیشه متفاوت باشید.» به عبارت دیگر، اصالت و تفاوت در هسته‌ی «آنچه ما هستیم» قرار دارند؛ مفهومی که آنا وینتور نیز بر آن تأکید کرده است.

با این حال، در سیستم مدِ امروزی که عمیقاً تحت تأثیر رسانه‌های اجتماعی، خرده‌فروشی جهانی و فرهنگ دیجیتال است، طراحان باید پذیرای ورودی‌های تازه باشند. جهانی‌شدن صنعت مد بی‌شک صداها، پارچه‌ها و روایت‌های جدیدی را وارد گفت‌وگویی کرده است که پیش‌تر عمدتاً محدود به پاریس یا میلان بود. برخی از کهنه‌کاران از این تغییر ابراز تأسف کرده‌اند. به عنوان مثال، طراح لباس، پاتریسیا فیلد، اشاره کرده که «در نتیجه‌ی جهانی‌شدن، [صنعت مد] دچار یکدستی شده است»، که نشان می‌دهد یکنواختی بیش از حدی در سرتاسر نمایش‌های مد جهان پدید آمده است. حتی اگر این هشدار را بپذیریم، چالش امروز طراحان این است که تنوع جهانی را در آغوش بگیرند، بدون آن‌که تسلیم یکنواختی یا دنباله‌روی کورکورانه از روندها شوند.

در عمل، خلاقانه‌ترین برندهای امروز الهام‌های میان‌فرهنگی را به گونه‌ای در آغوش می‌کشند که هویت خود را عمیق‌تر می‌کنند. همان‌طور که در یکی از تحلیل‌های مربوط به طراحان جوان آمده است، مرزهای میان هنر، مد و سایر رسانه‌ها در حال محو شدن است؛ کسانی که «از ماندن در مسیر سنتی خود سر باز می‌زنند» و رشته‌ها را با هم درمی‌آمیزند، اغلب این کار را روشی هوشمندانه برای ساختن برند خود می‌یابند.

به طور خلاصه، جهان‌وطنی در مد به معنای نگاه به بیرون و وارد کردن گفت‌وگوهای جهانی است، اما از خلال فیلتر چشم‌انداز شخصی.

یکی از نقاط اتکای مفید در این زمینه، حمایت آنا وینتور از سبک اصیل در برابر دنباله‌روی کورکورانه از روندهاست. او به‌طور مشهور گفته است: «من علاقه‌ای به دختری ندارم که با ظاهری از سر تا پا برچسب‌خورده و مستقیماً از روی صحنه‌ی مد وارد دفترم می‌شود. من به دختری علاقه دارم که ظاهر خود را به شیوه‌ای اصیل و مستقل شکل می‌دهد.»

این گفته بر یک اصل اساسی تأکید دارد: ترکیب کردن و آزمون‌وخطا، اما همیشه با دستی اصیل و منحصر به فرد. به‌طور مشابه، جیانی ورساچه نیز عاشقان مد را ترغیب می‌کرد که با دنباله‌روی کورکورانه از روندها به «قربانیان مد» تبدیل نشوند: «دنبال روندها نروید. نگذارید مد صاحب شما شود؛ این شما هستید که باید تصمیم بگیرید چه کسی هستید و چه چیزی را می‌خواهید از طریق نحوه‌ی پوشش خود بیان کنید.»

دعوت ورساچه به حفظ اقتدار شخصی، بازتابی از توصیه‌ی وینتور برای «وفادار ماندن به خود» است. در واقع، این چهره‌های شاخص معتقدند که گشودگی نسبت به سبک‌های جدید باید تحت هدایت قطب‌نمای سبکیِ فردی باشد. بنابراین، طراحانی که دارای زیبایی‌شناسی امضادار هستند می‌توانند آزادانه لباس‌هایی از برندهای دیگر بپوشند یا با آن‌ها همکاری کنند، به شرطی که نتیجه همچنان اصیل و واقعی به نظر برسد. حتی زمانی که در دل روندهای روز و تأثیرات جهانی غرق شده‌اند، باید از تبدیل شدن به یک «منبع کلیشه‌ای از برچسب‌ها» — به تعبیر احتمالی وینتور — پرهیز کنند. در عوض، هر عنصر قرض‌گرفته شده باید انتخابی آگاهانه باشد که صدای برند را غنا ببخشد و تقویت کند.

این تعادل میان تأثیرات جهانی و اصالت فردی ریشه‌های عمیقی دارد. به طور تاریخی، طراحان برجسته از اواسط قرن بیستم به بعد، از منابع متنوعی الهام می‌گرفتند در حالی که همچنان سبک اصلی خود را حفظ می‌کردند. خود شنل با ساده‌سازی سیلوئت‌ها (وارد کردن پارچه‌های مردانه و پارچه ژرسه) زنان را آزاد کرد، با این حال همیشه خطوط تمیز و مینیمالیستی خانه‌ی مد خود را حفظ می‌نمود.

به طور مشابه، ایو سن لوران به‌طور مشهور اعلام کرد که «مدها از بین می‌روند، اما سبک جاودان است» — عبارتی که بازتابی از ایده‌ی شنل به بیان شخصی او بود.

او از همه چیز الهام می‌گرفت؛ از گلدوزی‌های سنتی روسی گرفته تا هنر موندریان، اما مجموعه‌هایش همواره بی‌تردید «ایو سن لوران» بودند. درس این روند یکدست و روشن است: ایده‌ها از همه جا جاری می‌شوند — از هنر، فرهنگ خیابانی، تاریخ، فناوری — اما این طراح است که آن‌ها را پالایش می‌کند. دایان فون فورستنبرگ این موضوع را به زیبایی بیان کرده است: «سبک چیزی است که هر کدام از ما در درون خود داریم، تنها کافی است آن را پیدا کنیم.»

به عبارت دیگر، سبک ماندگار یک برند از چشم‌انداز شخصی بنیان‌گذارش سرچشمه می‌گیرد؛ تأثیرات بیرونی باید ابزاری برای پالایش و بیان آن چشم‌انداز باشند، نه عاملی برای محو کردن آن.

روحیه‌ی جهان‌وطنی در مد معاصر فراتر از طراحی لباس گسترش یافته است. این روحیه شامل نحوه‌ی گفت‌وگوی طراحان با جهان پیرامون نیز می‌شود. ووگ بیزینس اشاره کرده که خلاقان جوان امروزی «دیگر تمایلی به ماندن در مسیر سنتی خود ندارند» — برای مثال با برگزاری نمایشگاه‌ها یا پروژه‌های میان‌رشته‌ای — تا برند خود را متمایز کنند.

برای نمونه، گریس ویلز بانر موسیقی و چیدمان‌های هنری را با شوهای خود ترکیب می‌کند، در حالی که نمایش مد تبه ماگوگو با یک نمایشگاه عکاسی درباره‌ی میراث آفریقای جنوبی همراه بود. این حرکت‌ها به نکته‌ی مهم‌تری اشاره دارند: برند یک طراح می‌تواند از طریق گفت‌وگو با حوزه‌های دیگر غنی‌تر شود.

یک طراح نیازی ندارد که به معنای سنتی کلمه به یک «هنرمند» در عرصه‌ی هنرهای زیبا تبدیل شود، اما همکاری با فیلمسازان، موسیقیدانان یا حتی طراحان مبلمان می‌تواند معنا و عمق بیشتری به یک مجموعه ببخشد. مورد ویرجیل ابلو به شکلی زنده این موضوع را نشان می‌دهد. ابلو، بنیان‌گذار برند آُف-وایت و سپس مدیر طراحی لباس مردانه در لویی ویتون، به‌طور آگاهانه مرزهای میان استریت‌ور و فشن لوکس را درنوردید. همان‌طور که بریتیش ووگ گزارش داده است، برند آف-وایت «پل ارتباطی میان استریت‌ور و مد لوکس» شده و از سوییشرت تا لباس‌های شب توری، به پدیده‌ای جهانی بدل شده است.

ابلو بخشی از موفقیت خود را به شبکه‌ی مربیانش نسبت می‌دهد؛ او به ووگ گفته بود که نقش او در لویی ویتون «مستقیماً مدیون کارهایی است که نیگو در گذشته انجام داده»، و اینکه همکاری آن‌ها در پروژه‌ی ال وی نیگو درباره‌ی ارج نهادن و ایجاد زمینه‌ی مشترک برای یکدیگر بوده است. در این پروژه، او تأکید می‌کند: «بیایید کارهای کلیشه‌ای انجام ندهیم.»

«بیایید استریت‌ور را در یک قالب محدود نکنیم.» از نظر عملی، ابلوه عناصر نمادین فرهنگ خیابانی — مانند هودی و کتانی — را برداشت و آن‌ها را در خانه‌ی مجلل لویی ویتون بازآفرینی کرد؛ اغلب در کنار کت‌وشلوارهای سنتی، به گونه‌ای که نشان می‌داد همکاری با میراث‌های زیبایی‌شناسی متفاوت می‌تواند جسورانه اما در عین حال هماهنگ باشد.

نکته‌ی او که در ووگ تشریح شد، این بود که «فشن با حرف بزرگ ف… قرار است شما را به یک سفر ببرد، قرار است شما را هدایت کند.» به عبارت دیگر، ترکیب سبک‌ها و همکاری با برندهای دیگر می‌تواند چیزی نوآورانه خلق کند که مد را به جلو می‌برد، نه اینکه صرفاً بازتابی از وضعیت موجود باشد.

سایر طراحان معاصر نیز این رویکرد مبتنی بر همکاری و نگاه به بیرون را بازتاب می‌دهند. برای مثال، الساندرو میکله در گوچی، بیشینه‌گرایی الهام‌گرفته از دهه‌ی ۱۹۷۰ برندش را با همکاری با نمادهای فرهنگی از «سسمی استریت» گرفته تا «دیزنی» گسترش داد، در حالی که همواره امضای عینک‌های غیرمتعارف و لایه‌چینی‌های خاص گوچی در آثارش حفظ شد. جاناتان اندرسون در لویی، پس‌زمینه‌ی ایرلندی خود را با تأثیرات صنایع دستی اسپانیایی و حتی هنرهای دستی ژاپنی در مجموعه‌هایش پیوند می‌زند.

حتی غول‌های جریان اصلی نیز به این شیوه عمل می‌کنند: پرادا و آدیداس همکاری خود را در قالب کتانی‌های «پرادا مارفا» آغاز کردند که در آن، پوشاک ورزشی با زیبایی‌شناسی مینیمال و شیک پرادا ترکیب شد. چنین نمونه‌هایی نشان می‌دهد که حتی برندهای میراثی نیز می‌توانند از طریق همکاری با دیگران خود را با زمانه تطبیق دهند. در هر مورد، این همکاری‌ها به‌گونه‌ای انتخاب می‌شوند که قطعات نهایی همچنان «زبان» برند اصلی را حفظ کنند، هرچند با رنگ‌آمیزی یا نوت مهمان غنی‌تر شده باشند.

نکته‌ی اساسی این است که پوشیدن یا به کارگیری لباس‌هایی از برندهای دیگر، در صورتی که با تفکر انجام شود، لزوماً باعث تضعیف هویت برند یک طراح نمی‌شود. برای مثال، اگر طراح به‌طور علنی از پایداری حمایت کند، ممکن است با شادی لباسی وینتیج از یک خانه‌ی مد دیگر بپوشد یا از پارچه‌های دورریخته شده برای ساخت لباس‌های جدید استفاده کند، آن هم در راستای ارزش‌های شخصی‌اش.

ادوارد انینفول، سردبیر بریتیش ووگ، روزی به یاد آورد که چگونه در دوران جوانی و با بودجه‌ی اندک، یک کت دست دوم می‌خرید و آن را شخصی‌سازی می‌کرد، فقط به این دلیل که ایده‌ی پشت آن برایش الهام‌بخش بود.

این موضوع نشان می‌دهد که لباس — هر لباسی — می‌تواند بومی برای بیان فردیت باشد. مارک جیکوبز نیز به شکلی مشابه تأکید کرده است که مد «برای همه است: مسئله مالکیت یک لباس نیست… اگر بتوانید مد را تجربه کنید، اگر مد شما را تحت تأثیر قرار دهد یا الهام‌بخشتان باشد… این همان کاری است که خلاقیت انجام می‌دهد: مردم را تحریک و الهام می‌کند. مالکیت اهمیت چندانی ندارد.»

این دیدگاه به نگرشی خلاقانه اشاره دارد: یک طراح خوب می‌تواند قطعات مختلف را بازترکیب کند، تغییر دهد، تجمل و صرفه‌جویی را در هم آمیزد. یک کمد لباس دقیق و خوش‌چین شده محدود به یک برند یا یک سطح قیمتی خاص نیست.

بنابراین، طراحانی که «حال‌وهوای شخصی» خود را دارند، ممکن است کت رانوی خود را با یک اکسسوری خیابانی ست کنند یا از طراحان نوظهور در آن سوی جهان الهام بگیرند. چنین ذهن بازی — پوشیدن آثار دیگران یا همکاری با برندهای مختلف — اکنون از رهبران دنیای مد انتظار می‌رود.

با این حال، همچنان باید نسبت به پراکندگی بیش از حد یا گرفتار شدن در دام ترندها هوشیار بود. مفسران مد اغلب از اصطلاح «قربانی مد» برای توصیف افرادی استفاده می‌کنند که اجازه می‌دهند روندهای زودگذر به طور کامل ظاهر آن‌ها را تعیین کند. توصیه‌ی ورساچه و وینتور نیز به همین نکته اشاره دارد: گزینشی عمل کنید. به بهانه‌ی به‌روز بودن، دی‌ان‌ای برند خود را رها نکنید.

حفظ این تعادل، ظرافت خاصی می‌طلبد. یکی از قواعد عملی این است که تنها آنچه واقعاً برایتان هیجان‌انگیز است را بپذیرید. به عنوان مثال، دمنا گواسالیا — که مدیریت برندهای ویتمنتس و بالینسیاگا را بر عهده داشته — نسبت به «دامِ فروشِ بی‌ضابطه» که می‌تواند برندهای موفق را به سوی دنبال کردن هر روند تازه‌ای بکشاند، هشدار داده است. (خود گواسالیا نیز ارجاعات فرهنگی عامه را با خیاطی کلاسیک در بالنسیاگا ترکیب می‌کند، اما هر قطعه همچنان به طور بی‌تردیدی امضای او را در خود دارد.)

از نظر تاکتیکی، یک طراح ممکن است در هر مجموعه تنها یک عنصر از برند دیگر را انتخاب کند — مثلاً یک نوار راه‌راه نایکی بر روی یک کت دیور — به جای آنکه کورکورانه همه‌ی لوگوهای داغ روز را لایه‌لایه روی هم بچیند. همکاری‌ها (از پروژه‌های مشترک اچ‌اندام با طراحان مشهور گرفته تا خطوط نایکی و أف-وایت) باید به‌عنوان گفت‌وگویی خلآاقانه تلقی شوند، نه صرفاً یک حرکت تبلیغاتی.

همکاری‌های پرسر و صدای سال‌های اخیر نشان می‌دهد که بسیاری از برندها به اشتراک گذاشتن زیبایی‌شناسی‌ها را ارزشمند می‌دانند، اما در عین حال، برندهای اصلی معمولاً کنترل روایت را در دست نگه می‌دارند.

برای به‌روز ماندن بدون از دست دادن اصالت، اندیشمندی و دقت امری کلیدی است. همان‌طور که آنا وینتور گفته است، یک طراح نباید «بیش از حد به چپ و راست نگاه کند که رقبا چه می‌کنند. باید دیدگاه واقعی خود را دنبال کند.»به عبارت دیگر، می‌توان از دیگران الهام گرفت، حتی با آن‌ها همکاری کرد، اما در نهایت، مفهوم نهایی باید دارای وحدت و انسجام باشد.

در عمل، این می‌تواند به این معنا باشد که مثلاً چاپ‌های آفریقایی، پارچه‌های فناورانه یا برش‌های استریت‌استایل تنها زمانی در یک مجموعه گنجانده شوند که بتوان آن‌ها را با امضای ویژه‌ی خانه‌ی مد مورد نظر تکمیل کرد.

زمانی که لویی ویتون با سوپریم همکاری کرد، کیم جونز اطمینان حاصل کرد که ترکیب لوگوها همچنان حس لوکس بودن را حفظ کند. یا زمانی که فندی و ورساچه — دو خانه‌ی مد با پیشینه‌ی غنی — با هم همکاری کردند، هدف ایجاد یک هم‌آمیزی دوسویه بود، نه آنکه یکی در دیگری مستحیل شود.

در دنیای معاصر مد جهانی، طرز فکر درباره‌ی سبک ذاتاً جهان‌وطنانه است: طراحان به همان اندازه که از تأمین‌کنندگان پارچه الهام می‌گیرند، از موسیقی، معماری، سفر و مسائل اجتماعی نیز تأثیر می‌پذیرند. میوچا پرادا این موضوع را چنین خلاصه می‌کند: «آنچه می‌پوشید نحوه‌ی ارائه‌ی خودتان به جهان است، به‌ویژه امروز که ارتباطات انسانی بسیار سریع شده است. مد، زبان آنی است.»

این بدان معناست که یک لباس نه تنها از طریق برش خود، بلکه از طریق ارجاعات فرهنگی‌اش سخن می‌گوید.

در نهایت، مد امروزی به کسانی پاداش می‌دهد که بتوانند با اعتمادبه‌نفس جهانی و فردی را در هم بیامیزند. طراحانی که دارای سبک امضادار هستند، باید دیدگاه جهان‌وطنانه را بپذیرند و از همکاری استقبال کنند: ترکیب لباس‌های کژوال و کوتور در کت‌واک، الهام گرفتن از خانه‌های مد دیگر یا همکاری با هنرمندان و برندهایی فراتر از مدار سنتی مد.

این گشودگی خلاقیت را پرورش می‌دهد، همان‌طور که جیکوبز و انینفول یادآوری کردند، با تشویق به «ایده‌ی آنچه می‌توانید باشید» فراتر هست از صرفاً خریدن یک محصول.

یک برند ممکن است جهان‌وطنی خود را با استفاده از پارچه‌ای از تایلند در نمایشگاهی در پاریس یا به کارگیری گرافیتی نیویورکی در رانوی‌های میلان نشان دهد. اما در نهایت، واژگان منحصربه‌فرد برند باید همچنان صدای پشت این پیام‌ها باقی بماند.

در واقع، چیزی شبیه به دیوید بویی در طراحی: کسی که می‌تواند میان ژانرهای مختلف حرکت کند اما همچنان خط اصلی و شخصی خود را بشناسد. الکساندر مک‌کویین نیز ایده‌ای مشابه را زمانی مطرح کرد که گفت: «من فکر می‌کنم در همه چیز زیبایی وجود دارد… من معمولاً می‌توانم چیزی از زیبایی را در هر چیز ببینم.»

این کنجکاوی بی‌وقفه — توانایی دیدن پتانسیل در همه جا — همان چیزی است که مد را تازه نگه می‌دارد. اما در کنار این، آن‌ها همواره بر حفظ مالکیت جرقه‌ی خلاقانه‌ی فردی نیز تأکید داشتند.

با گوش سپردن به توصیه‌ی آنا وینتور مبنی بر «خلق سبک فردی خود» و هشدار جیانی ورساچه برای آنکه اجازه ندهید روندها «شما را مالک شوند»، طراحان می‌توانند در اکوسیستم جدید دنیای مد مسیر خود را پیدا کنند. آن‌ها همچنان نویسنده‌ی داستان برند خود باقی می‌مانند، حتی در حالی که فصل‌های جدیدی را از جهان پیرامون خود دعوت می‌کنند.

به این ترتیب، آن‌ها در عرصه‌ی جهانی‌شده‌ی مد امروزی مرتبط و معنادار باقی می‌مانند، بدون آنکه به قربانیان مد تبدیل شوند.

در نهایت، همان‌طور که دایان فون فورستنبرگ گفته است، هر فردی از پیش درون خود سبک خاصی دارد — وظیفه‌ی طراح این است که آن سبک را پیوسته پالایش کرده و بیان کند، سبکی که باید با جریان‌های جهان‌وطنی زمانه غنی شود، اما هرگز تحت‌الشعاع آن قرار نگیرد.

Leave a Comment

Your email address will not be published. Required fields are marked *