کریستینا آگیلرا همراه با طراح مد دوناتلا ورساچه در نمایش اوت کوتور ورساچه در سال ۲۰۰۳ حضور یافت، جایی که سبک جسورانه و حضور قدرتمندش تحسین چهرههای بزرگ دنیای مد را برانگیخت. در چشمانداز همواره در حال چرخش فرهنگ پاپ، ستارههایی چون آگیلرا تنها سرگرمکننده نیستند، بلکه به معماران فرهنگی بدل میشوند که روندها، مد و حتی هنجارهای اجتماعی را میسازند و دگرگون میکنند؛ چنانکه یک استاد فرهنگ میگوید: «فرهنگ پاپ نیروی محرکهای است که تعیین میکند جوانان چگونه خود را ابراز کنند، بهویژه از طریق پوشش و ظاهرشان.» آگیلرا تجسم این حقیقت است، زیرا از همان آغاز دریافت که تصویر و موسیقی دو زبان جدانشدنیاند و هر بار بازآفرینی ظاهرش بیانیهای بود ــ گاهی عصیان، گاهی ادای احترام ــ اما همواره تجلی اصالت که در گستره فرهنگ طنینانداز میشد. تکامل او از یک بُت نوجوان سادهدل به یک آیکون پیشرو و توانمند، سفری از خودشکوفایی بود که نسلی را برانگیخت تا در ابراز وجود، نیروی خویش را بیابند.
کریستینا آگیلرا در آستانه هزاره جدید، همزمان با دیگر پدیدههای پاپ مانند بریتنی اسپیرز و جاستین تیمبرلیک، با انفجاری از شهرت وارد صحنه شد. همه آنها محصول کارخانه پاپ نوجوانانِ اواخر دهه نود بودند، اما حتی در همان آغاز، کریستینا نسبت به قالبهای کلیشهای و یکشکل مقاومت نشان داد. نخستین آلبوم او در سال ۱۹۹۹ وی را بهعنوان یک شاهزادهخانم پاپ براق معرفی کرد؛ با بالاتنههای کوتاه و لبهای براق ــ در واقع تصویری که «از نگاه یک مدیر مسن صنعت موسیقی برای یک ستاره زن جوان» طراحی شده بود. کریستینا بعدها یادآور میشود که در آن زمان چقدر در این تصویر محدود بوده است: «احساس میکردم خیلی سادهام… هنوز هیچ اختیاری نداشتم، بنابراین احساس میکردم درون یک جعبه محبوس شدهام.» اما خیلی زود شروع به مقاومت کرد. همانطور که پژوهشگران اشاره میکنند، موسیقی پاپ «در همزیستی با جامعه کار میکند»؛ هم بازتابدهنده آن است و هم شکلدهنده آن. آگیلرا مصمم بود که این همزیستی را به شیوه خودش بسازد. در حالیکه اسپیرز ابتدا چهرهای آرامتر و معصومانهتر را حفظ کرد و تیمبرلیک در چارچوب صیقلخورده گروههای پسرانه باقی ماند، آگیلرا خیلی زود وارد قلمروی پرخطرتر و تحریکآمیزتری شد.
او با بهرهگیری از قدرت تصاویر ام تی وی، بهطور شهودی میدانست که «رهبران واقعی مد زمانه ما در کلیپهای چهار و پنج دقیقهای تقویتشده توسط تی آر ال جای دارند» و اینکه یک موزیکویدئو میتواند جرقهی یک جنبش مد را بزند. در موزیکویدئوی درخشان جینی این ا باتل (۱۹۹۹)، آگیلرا از همان آغاز روحیهای بازیگوشانه و در عین حال برهمزننده را وارد پاپ نوجوان کرد ــ تاپهای کوتاه دولایه، جیر منگولهدار، موهای بافتهشده ــ زیباییشناسی بیپروا و در عین حال عصیانگر وای تو کی که روندهای آینده را پیشبینی میکرد. این دوره، با شلوارهای جین سهچهارم و اکسسوریهای آبنباتیرنگ، شاید در نگاه نخست نوعی سبک سطحی پاپ بهنظر میرسید، اما در میان طرفداران جوان در سراسر جهان پژواک عمیقی داشت. کریستینا در حال خواندن دربارهی مالکیت بر خواستههای خود بود («باید مرا به شکل درست لمس کنی») با جسارتی شوخطبعانه که در میان خوانندگان نوجوان آن زمان کمیاب بود. او با این کار، همانطور که یک مرورگر فرهنگی بعدها اشاره کرد، «پایههای مثبتنگری جنسی را بنا نهاد که بعدها به مشخصهی اصلی حرفهاش تبدیل شد». میلیونها نوجوان دختری همسنوسال خود را میدیدند که بیپروا خودش است و همین بذر را کاشت: پاپ میتواند قدرتبخش باشد.
دوران استریپ در سال ۲۰۰۲ همان نقطهای بود که کریستینا آگیلرا را بهطور واقعی بهعنوان نیرویی برهمزننده در فرهنگ تثبیت کرد. او که از انتظارات سطحی و تصنعی صنعت پاپ به ستوه آمده بود، با مدیران خود قطع رابطه کرد و کنترل خلاقانه دومین آلبومش را بهطور کامل به دست گرفت. آگیلرا درباره این مرحله توضیح میدهد: «وقتی از آن پدیده دیوانهوار پاپ ــ آن تصویرِ کلیشهایِ دخترِ شیرین و بیعیب ــ بیرون آمدم، باید همهچیز را از هم میپاشیدم… استریپ دربارهی برهنه شدن احساسی است، برهنگی برای باز کردن روح من.» او شخصیت پیشین خود را بهروشنی کنار گذاشت، درست مانند ماری که پوست میاندازد ــ و حتی لقب تازهی «اکستینا» را برای خود برگزید تا هویت دگرگونشدهاش را بهروشنی علامتگذاری کند.
این دگردیسی هم نمایشی بود و هم آگاهانه. در تکآهنگ پیشرو دیرتی، آگیلرا تصویری بهشدت جنسی و بیپروا ارائه داد؛ با چپهای شرت نمای چرمی مشکی بدون پشت و رو آرایش آشفته در فضایی زیرزمینی شبیه کلاب. این نمایه همچون شوکی جهانی پیچید. منتقدان نمیدانستند با این دخترک غول چراغ جادو که ناگهان «کثیف» شده چه کنند؛ برخی صداهای سختگیر و پاکمآب حتی او را به خاطر این ظاهر جسورانه «زن خزندهی کثیف جهان» خواندند. اما جوانان ــ بهویژه دختران جوان ــ پیام دیگری را شنیدند: آزادی. با دیرتی و آلبوم استریپ، آگیلرا بیپرده مالکیت یک زن جوان بر بدن، صدا و هنر خویش را اعلام کرد و «مرزهای تازهای را درنوردید» بیآنکه از «بارانی از انتقاد» که روانهاش شد، عقبنشینی کند. در فضایی که ستارگان زن پاپ اغلب در دوگانه دختر خوب/دختر بد به دام میافتادند، کریستینا آن سناریو را پاره کرد. او هم میتوانست آسیبپذیر باشد و هم نیرومند، هم حسی و هم روحانی ــ و همه اینها بیهیچ عذرخواهی.
استایل کریستینا در این دوره به همان اندازه رادیکال بود که موسیقیاش. او بلوند براق همیشگی را با هایلایتهای دو رنگ مشکی و بلوند عوض کرد، پیرسینگها و خالکوبیها را به ظاهرش افزود و لباسهایی از دل خردهفرهنگها به تن کرد: کلاههای موتورسواری، دستبندهای چرمی، دامنهای مینی کوتاه روی جورابشلواریهای پاره. هیچگاه پیشتر چنین چیزی از یک آیکون نوجوان پاپ دیده نشده بود. آگیلرا بعدها بازتاب داد: «آن دوران برایم پر از جنجال بود… یا میگویند زنان به اندازه کافی جنسی نیستند… یا اگر خیلی آشکارا جنسی باشند… شرمندهشان میکنند.» او به فشارهای شدید اجتماعی برای در آغوش گرفتن آزادانهی جنسیّت خود اشاره کرد. با این حال، سرسخت و مغرور باقی ماند: «مدونا هم در دوران خودش همین مسیر را رفت… او راه را برای نسل من هموار کرد… من به خودم در دوران دیرتی افتخار میکنم، حتی با وجود انتقادات سختی که به سمتم آمد.»
در واقع میتوان گفت آگیلرا چوبدست مدونا در صراحت جنسی را گرفت و حتی آن را فراتر برد، مسیری تازه را برای نسل بعدی ستارگان پاپِ چالشگر هموار کرد. او با امتناع از شرمنده شدن، یکی از باورهای قدیمی جامعه را به چالش کشید؛ این تصور که زنی که جنسیّت خود را بیان میکند، یا باید بیگناه تلقی شود یا «کثیف» برچسب بخورد. از منظر جامعهشناسی، تجربهی او نشان میدهد که ستارگان پاپ میتوانند «هم شکلدهنده و هم بازتابدهنده» ارزشهای فرهنگی باشند. فرهنگ در آستانهی پذیرش نمایشی پیچیدهتر و واقعیتر از زنانگی جوان بود ــ نمایشی آشفته، توانمند و ناکامل ــ و کریستینا دقیقاً همان را عرضه کرد، و گفتوگو را به جریان اصلی کشاند.
ظاهر دیرتی او، که روزی نکوهش میشد، امروز به افسانه بدل شده است. آن چپهای چرمی که پوشیده بود ــ در اصل بازآفرینیای فتیشوار از پوشاک کابویی ــ ردّی عمیق بر دنیای مد و فرهنگ پاپ گذاشت. یکی از نویسندگان مد بیپرده مینویسد: «چپها در اوایل دهه ۲۰۰۰ واقعاً بهعنوان یک سبک غیرقابل انکار وارد جهان مد شدند، و این فقط به لطف یک ستاره پاپ بود: کریستینا آگیلرا.» در آن زمان، بیشتر هنرمندانی که چپ میپوشیدند، این کار را در قالبی کیچ و وسترن انجام میدادند؛ اما آگیلرا آن را وارونه کرد ــ چپهای او شهری و الهامگرفته از راک بود، تنها با بیکینی کوتاه و حالتی مغرورانه همراه شده. نتیجه تصویری بود که به همان اندازه از رهایی جنسی سخن میگفت که از جسارت پانک. تریش سامرویل، استایلیستی که در خلق لباسهای دیرتی نقش داشت، بعدها یادآور شد که کریستینا از همان ابتدا این ایده را با آغوش باز پذیرفت: «وقتی گفتم بیا چپ بپوشیم، او خیلی راحت بود… همیشه آماده امتحان کردن چیزهای جدید و تجربه کردن بود… ریسک کردن و اصیل بودن در آنچه هستی.» این آمادگی برای به خطر انداختن زیباییشناسی در خدمت اصالت، کلید اصلی تأثیر آگیلراست.
در سالهای بعد، عناصری از استایل دیزتی کریستینا بارها و بارها توسط هنرمندان و طراحان مختلف بازآفرینی و بازتصاحب شد. آن چپهای چرمی که زمانی رسوایی بهحساب میآمدند، به بخشی جداییناپذیر از فرهنگ پاپ بدل شدند: آیکون پاپ بیونسه در سال ۲۰۲۴ چپهای بدون پشت را به بخش شاخص لباسهای صحنهای خود تبدیل کرد، و رپرهایی چون مگان دِ استالیون نسخههای خودشان را در تورها به تن کردند. کایلی جنر و تایرا بنکس نیز با نگاهی طنزآمیز، لباس کامل دیرتی آگیلرا را برای جشن هالووین بازسازی کردند. خود کریستینا هم در سال ۲۰۲۱ در مراسم پیپل چویس اوارد نسخهای تازه و بازآفرینیشده از همان چپها را بر تن کرد ــ اعترافی آشکار به اینکه چیزی که زمانی شوکآور بود، حالا به قطعهای نمادین از تاریخ پاپ بدل شده است. همانطور که یکی از نشریات با طنز نوشت: «چپهای اکستینا شایستهاند جایی در تالار مشاهیر راکاندرول داشته باشند.» این خود گواهی است بر اینکه یک بیانیه جسورانه در مد چگونه میتواند بیرون از محدودهی عادی طنینانداز شود: ابتدا وضع موجود را بلرزاند و سپس، در گذر زمان، درون همان جریان غالب جذب شود.
همانطور که انسانشناس تد پولهموس اشاره میکند: «استایلهایی که زندگیشان را از گوشهی خیابان آغاز میکنند، در نهایت راهی پیدا میکنند تا بر تن سوپرمدلها قرار بگیرند… همه میخواهند بخشی از [اصالت] را داشته باشند.» در مورد آگیلرا، استایلی خام و الهامگرفته از خیابان که در عصر پاپهای کارخانهای پیام «من اصیل هستم» را فریاد میزد، سرانجام در سراسر صنعت پذیرفته شد، تقلید شد و جشن گرفته شد. آنچه زمانی در حاشیه بود (و حتی بهزعم منتقدان «سطحی» و «پست» خوانده میشد)، به مرکز حرکت کرد ــ نمونهای تمامعیار از همان پدیدهای که نظریهپردازان فرهنگی آن را «حرکت از حاشیه به مرکز» در مد و رسانه توصیف میکنند.
اگر دوران استریپ اعلام استقلال پانک-راک کریستینا بود، مرحلهی بعدی او چرخشی غافلگیرکننده ــ و به همان اندازه اثرگذار ــ محسوب میشد. در سال ۲۰۰۶، آگیلرا آلبوم دوتایی بک تو بیسیکس را منتشر کرد؛ ادای احترامی به جَز، سول و بلوزی که از کودکی الهامبخش او بودند. از نظر موسیقایی، آلبوم بافتهای خشدار و گرم دهههای ۱۹۲۰ تا ۱۹۴۰ را نمونهبرداری میکرد؛ و از نظر بصری، احیای کامل زرقوبرق هالیوود قدیم را به صحنه آورد. آنجا بود که «بیبی جین» آگیلرا متولد شد: بلوند پلاتینی بمبافکنی که در ظاهرش ردپای مرلین مونرو و مارلن دیتریش دیده میشد، با موجهای کلاسیک در مو، لبهای قرمز آتشین و لباسهای سفید ساتنِ دوختهشدهی مخصوص. منتقدان و طرفداران از این دگرگونی شگفتزده شدند: «اکستینا»ی خشن و سراپا پیرسینگ به یک فریبندهی اغواگر از گذشتههای دور تبدیل شده بود. با این حال، این هم چیزی جز خودِ حقیقی کریستینا نبود. او سالها ایدولهایی چون اتا جیمز و بیلی هالیدی را ستوده بود و حالا روح آنها را در پاپ مدرن تزریق میکرد. از نظر مد، آگیلرا تقریباً بهتنهایی سبک پین آپ شیک را در اواسط دهه ۲۰۰۰ دوباره زنده کرد.
بهیکباره، رترو به معنای جدیدِ «جسور» تبدیل شد. کریستینا روی فرش قرمز با لباسهای کلاسیک ساعتشنی و کلاههای توردار ظاهر میشد و حالوهوای وینتیج را به تلویزیون موسیقی جریان اصلی وارد کرد. یک ستوننویس مد نوشت که با بک تو بیسیکس «کمتر مرلین منسون و خیلی بیشتر مرلین مونرو داشتیم – او پینآپ کوچکی بود با یک صدا!» واقعاً هم رژ لب قرمز امضای آگیلرا در آن دوران خودش به یک ترند بدل شد، همانطور که علاقهاش به لباسهای نمایشی و بازگشتی به گذشته (کُرسهها، گارترها، جورابهای درزدار) در اجراها به یک شاخص تبدیل گشت. سبک الهامگرفته از بورلسک دوباره در روح زمانه جاری شد؛ از کتواکهای مد فاخر تا فروشگاههای فستفشن، همه بر موجی سوار شدند که او آغاز کرده بود. تصادفی نبود که در همان حوالی، دیگر چهرههای پاپ نیز شروع به کاوش در زیباییشناسی رترو کردند – برای مثال، بیونسه در سال ۲۰۰۶ فوتوشوتهایی با حالوهوای پینآپی شبیه کندی من منتشر کرد، و در سالهای بعد هنرمندانی مانند دیتا فون تیز (در بورلسک) و حتی لیدی گاگا (در برخی پروژههای جَز) به سراغ همان زرقوبرق وینتیجی رفتند که آگیلرا با جسارت به پاپ قرن بیستویکم آورده بود.
به طور چشمگیری، کریستینا آگیلرا احترام چهرههای افسانهای را که الهامبخش او بودند، جلب کرد. یک لحظه احساسی از سال ۲۰۰۶ تأثیر او را بهخوبی نشان میدهد: آگیلرا فرصتی یافت تا با اتا جیمز، یکی از ایدولهایش، برای یک عکس مشترک دیدار کند. کریستینا از دیدار با او شگفتزده بود، اما برای او غیرمنتظره بود که اتا جیمز نیز احترام متقابل خود را ابراز کرد. او گفت: «کریستینا میتواند بخواند. جانیس [جاپلین] خوب بود، اما… نمیتوانم باور کنم که آن صدای بزرگ از او بیرون میآید. به من بگو چه کسی را دیدهای که مثل او بخواند، چون هیچکس مثل او نداریم.» اتا جیمز به نوعی آگیلرا را بهعنوان یک استعداد آواز منحصر بهفرد معرفی کرد. برای یک ستاره پاپ جوان که اغلب از سوی منتقدان بهعنوان «فقط یک اقدام تجاری» رد میشد، ستایش از اتا جیمز تأیید عمیق و مهمی بود – نشان میداد که آگیلرا از پاپ فراتر رفته و به چیزی واقعی و زمانناپذیر دست یافته است. (شایان توجه است که دو سال بعد، بیانسه نقش اتا جیمز را در یک فیلم ایفا کرد و در مراسم تحلیف رئیسجمهور، کلاسیک “ات لست” را اجرا کرد – و اتا، به شیوهای که معمولاً داشت، اشاره کرد که بیانسه «حق ندارد» آهنگ او را بخواند، حتی با شوخی تهدید به کتک زدنش کرد.
این توبیخ بازیگوشانه نشان داد که در نظر اتا، حتی سوپراستارهایی مانند بیانسه نیز به عمق صدای کریستینا نرسیدند.)
این روایت نشان میدهد که چگونه تعهد آگیلرا به بلوز و سول به هنر او عمق و جدیت بخشید که حتی بر همنسلان سوپراستارش نیز تأثیر گذاشت. بیانسه و دیگران در میانه دهه ۲۰۰۰ متوجه شدند که برای تبدیل شدن به یک هنرمند پاپ بزرگ واقعی، باید ریشهها و تنوع داشت. آگیلرا با موفقیت تأثیرات سبکهای قدیمی را به پاپ مدرن وارد کرد و الگویی فراهم کرد که بعدها بسیاری از هنرمندان دیگر از آن پیروی کردند (از احیای سول امی واینهاوس، تا فانک رترو برونو مارس، تا پاپ کلاسیک صدای آدل – همه بخشی از روندی وسیعتر که به گذشته نگاه کرده تا به جلو حرکت کنند)
طراحان مد نیز ترکیب منحصربهفرد آگیلرا از پاپ و اوت کوتور را بهخوبی شناسایی کردند. در سال ۲۰۰۳، در اوج شهرت پس از استریپ، جذابیت جسورانه کریستینا توجه دوناتلا ورساچه را جلب کرد و او را برای یک کمپین ورساچه انتخاب کرد. تصاویر حاصل (عکاسیشده توسط استیون میزل) آگیلرا را در یک گاون گوتیک شگفتانگیز از مجموعه پاییز/زمستان ۲۰۰۳ ورساچه نشان میدهند – ظاهری دراماتیک که ویکتوریانا رمانتیک را با جذابیت جنسی مدرن ترکیب کرده بود. آگیلرا بهقدری جوهره این لباس را بهخوبی به تصویر کشید که خود دوناتلا ورساچه از او ستایش کرد. او گفت: «ویدیوهای کریستینا را تماشا میکنم و همیشه شگفتزده میشوم. او یک رقصنده بزرگ است، یک خواننده بزرگ است و صدای او شگفتانگیز است.» ورساچه افزود که آرزو داشت با او همکاری کند و «میخواست ابتدا دوست شود» با این ستاره. این تحسین متقابل بین یک خواننده پاپ و یک طراح مد برجسته بسیار مهم بود – زیرا نشان میداد آگیلرا وارد دنیای مد الیت شده است، نه بهعنوان یک الهه الهام، بلکه بهعنوان یک منبع فعال.
دههها بعد، پژواک آن لحظه هنوز احساس میشود. در جولای ۲۰۲۵، آگیلرا در اولین نمایش موزیکال برلسک در لندن شرکت کرد و با پوشیدن همان گاون ورساچه از کمپین ۲۰۰۳ خود، توجهها را جلب کرد؛ دو دهه پس از اولین بار که آن را مدل کرده بود. او با قدم گذاشتن در آن لباس ابریشمی و مخملی سبز زیتونی با بندهای مارپیچ جسورانه، همراه با بوتهای بلند تا زانو و حالتی راک-چیک، بیزمان بودن یک بیانیه مد بزرگ را به نمایش گذاشت. این لباس آرشیوی دقیقاً بهاندازه سال ۲۰۰۳ در سال ۲۰۲۵ نیز چشمگیر به نظر میرسید – شاید حتی بیشتر، با افسانهای که پیرامون آن شکل گرفته بود. نویسندگان مد نوشتند که با پوشیدن این قطعه وینتیج، آگیلرا «زندگی جدیدی به طراحی آرشیوی بخشید» و ثابت کرد که «استایل واقعی هیچگاه کهنه نمیشود.»
در یک اشاره شاعرانه، مشخص شد که بیونسه نیز پس از کریستینا، همان طراحی ورساچه را در سال ۲۰۰۳ برای یک نمایش جوایز پوشیده بود، در آغاز دوران حرفهای انفرادیاش. در آن زمان، این بهعنوان قرض گرفتن مقداری از جسارت مد آگیلرا در نظر گرفته شد – نشانهای اولیه از اینکه چگونه انتخابهای جسورانه کریستینا راه را برای همنسلانش باز کرد تا از چهارچوبهای مرسوم خارج شوند. سالها بعد، سوپرمادلها و اینفلوئنسرهایی از بلا حدید تا آیریس لاو نیز نسخههایی از این گن را بر تن کردند و جایگاه آن را بهعنوان یک قطعه نمادین از افسانه مد پاپ تثبیت کردند. آنچه کریستینا آغاز میکند، دیگران تقلید میکنند.
در طول دوران حرفهای خود، کریستینا آگیلرا با ویژنریهای خلاق – طراحان، استایلیستها، عکاسان – همکاری کرده است تا دیدگاههای هنری در حال تکامل خود را به زندگی بیاورد. در دوران استریپ، او با استایلیست تریش سامرویل (که بعدها به طراح لباس برنده جوایز تبدیل شد) برای خلق ظاهرهای تحریکی و جنجالی ویدیوهایی مانند “دیرتی” و “فایتر” همکاری کرد. برای مثال، موزیکویدئوی “فایتر” در سال ۲۰۰۳، آگیلرا را در دنیای تاریک و دگرگونشدهای از مد به نمایش میگذارد: از یک شنل سیاه شبیه به کاکون (طراحیشده با درامی از الکساندر مککویین) تا یک لباس فرسوده الهامگرفته از پروانه با پرها و توری، تا ظهور نهایی در لباس جنگجوی قرمز و سیاه. استایلیست آن ویدیو، کارول بیادل، فاش کرد که آنها از مد اوت کوتور الهام گرفتند – با اشاره به لباس آوانگارد “اویستر” مککویین بهعنوان مرجع – تا تکامل کریستینا از یک فرد زخمی به یک فرد توانمند را نمادسازی کنند.
با وارد کردن مفاهیم مد لوکس به دنیای پاپ، آگیلرا مرز بین موزیکویدئو و اینستالیشن هنری را محو کرد. او نشان داد که یک موزیکویدئوی ۴ دقیقهای میتواند همان وزن خلاقانه را داشته باشد که یک نمایش مد یا یک اثر هنری اجرا شده. این نگرش در پروژههای بعدی او ادامه یافت: برای دوران آیندهنگرانه بیونیک در سال ۲۰۱۰، او رترو و علمی-تخیلی را با هم ترکیب کرد، با پوشیدن یک لباس آتلیه ورساچه با بندهایی شبیه به زنجیر و مدل دادن موهایش به شکل ویکتوری رولز دهه ۱۹۴۰ – ترکیبی چشمگیر از زیباییشناسی گذشته و آینده. سالها پیش از اینکه این امر برای ستارگان پاپ رایج شود که در ظاهر روزانه خود مد لوکس را بپذیرند، آگیلرا این کار را میکرد – و اغلب آن را بر اساس شرایط خودش. او تنها لباسهای طراحان را نمیپوشید که توسط یک برند انتخاب شده باشد؛ بلکه او شخصیتها را خود میساخت. همانطور که خود گفته است: «من همیشه کسی بودهام که دوست دارم آزمایش کنم، عاشق تئاتر و خلق داستان هستم و نقش بازی کنم… من یک اجراکننده هستم، این کسی است که به طور طبیعی هستم.»
هر دوره آلبوم و هر «شخصیت» با روایت منحصر بهفردی از مد همراه بود، چه شاهزادهخانم پانک بیپروای استریپ، چه خواننده جذاب و وینتیج در بک تو بیسیکس، و چه زن شیک و توانمندی در دوره لیبریشن که در آن به سبک مینیمالیستی و در عین حال حسیتر روی آورد. این رویکرد تغییرپذیر به نوبه خود بر همنسلانش تأثیر گذاشت: همعصران پاپ او مانند لیدی گاگا، کیتی پری و مایلی سایرس بعدها برای بازآفرینیهای مداومشان تحسین شدند، اما آگیلرا پیشگام این ایده بود که یک ستاره پاپ باید با هر پروژه خود را بازآفرینی و دوباره در متن قرار دهد. او ثابت کرد که تغییر ظاهر نشانهای از عدم اصالت نیست – برعکس، راهی است برای ادامه کاوش در ابعاد مختلف خود واقعی. همانطور که یکی از نویسندگان مد اشاره کرده است: «اشتیاق آگیلرا برای آزمایش در هر دو زمینه موسیقی و سبک، بخشی از جذابیت منحصربهفرد اوست… هر کدام از آلبومهای او به او اجازه داد که در مسیر جدیدی گام بگذارد و جنبهای متفاوت از خود را کشف کند.»
فراتر از مد و همکاران هنری، تأثیر آگیلرا بر فرهنگ جوانان و مسائل اجتماعی بعد مهم دیگری از میراث اوست. به قدرت آهنگی مانند “بیوتیفول” (۲۰۰۲) فکر کنید. این بالاد – با پیام سادهاش «تو زیبا هستی، مهم نیست چه میگویند» – به یک سرود برای پذیرش خود در سراسر جهان تبدیل شد. ویدئوی این آهنگ در آن زمان پیشگامانه بود: در آن زوجهای همجنسگرا در حال بوسیدن، یک زن ترنس در حال لباس پوشیدن، و مرد جوانی که از مسائل تصویر بدنی رنج میبرد به نمایش گذاشته میشد – تصاویری که در سال ۲۰۰۲ بهندرت در ویدئوهای پاپ جریان اصلی دیده میشد. تأثیر آن عظیم بود. “بیوتیفول” نه تنها در صدر جدولها قرار گرفت؛ بلکه باعث شد بسیاری از جوانان حاشیهای احساس دیده شدن و تأیید شوند. کریستینا در سال ۲۰۰۳ جایزه رسانهای گلد را بهخاطر آن تصویر مثبت از افراد ال جی بی تی در ویدئو دریافت کرد، و او همچنان بهعنوان یک همپیمان پرشور باقی ماند، و بعدها آهنگهایی مانند “چینج” را به قربانیان نفرت اختصاص داد و از پلتفرم خود برای سخن گفتن در حمایت از شمولیت استفاده کرد.
این متن به طور مؤثر نحوه تأثیرگذاری آیکونهای پاپ بر نگرشهای اجتماعی و مدلسازی این نگرشها برای مخاطبان جوان را توضیح میدهد. در مورد کریستینا آگیلرا، او تابآوری و همدلی را به نمایش گذاشت. او به طور آشکار از تجربه خود در مواجهه با آزار خانگی در دوران کودکی صحبت کرد و این درد را در آهنگهایی مانند ایم اوکی از آلبوم استریپ ریخت – به طرفدارانش نشان داد که روبهرو شدن با تراوما ها اشکالی ندارد و آسیبپذیری شکلی از قدرت است. او در آهنگهایی مانند کنت هولد آس داون فمینیسم را تبلیغ کرد و استانداردهای دوگانهای که زنان با آن روبهرو هستند را نقد کرد، سالها پیش از آن که چنین بحثهایی در پاپ به جریان اصلی تبدیل شود. تمامی اینها به تغییر نقش موسیقی پاپ کمک کرد: دیگر فقط سرگرمی برای فرار از واقعیت نبود، بلکه به وسیلهای برای شکلگیری هویت و اظهارنظر اجتماعی تبدیل شد. همانطور که یکی از استادان دانشگاه اشاره کرده است: “همه لباس پوشیدهایم، درست است؟ همه ما پیامی را دریافت کردهایم که دامنهای از بیان قابل قبول وجود دارد” – اما هنرمندانی مانند آگیلرا این دامنه را وسیعتر کرده و با عادیسازی اشکال جدید بیان، آنچه که قابل قبول است را گسترش دادند.
صدای بیباک و بیپرده آگیلرا در مورد مسائل جنسی، آزار و آسیب، و ارزش خود، به جوانان این امکان را داد که خود نیز بیباک باشند. جالب است که امروز، در سال 2025، بحثهای مربوط به مثبتاندیشی در مورد بدن، افتخار به جامعه ال جی بی تی، و اعتماد به نفس فمینیستی در میان ستارگان جوان به امری رایج تبدیل شده است – جوی فرهنگی که بدهکاری خود را به مسیر پیشگشای آگیلرا در اوایل دهه 2000 دارد، زمانی که چنین مواضعی بسیار کمتر “قابل بازاریابی” بودند. همانطور که دانشمندان اجتماعی به یاد میآورند، فرهنگ پاپ “هم فرهنگ را شکل میدهد و هم منعکس میکند” – و حرفه آگیلرا نمونهای روشن از یک ستاره پاپ است که بهطور عمدی از پلتفرم خود استفاده کرده تا فرهنگ را به نفع بهتر شدن شکل دهد، در حالی که در عین حال، مبارزات و آرزوهای نسل خود را بازتاب میدهد.
اگر به اهمیت انسانشناختی کریستینا آگیلرا نگاه کنیم، میبینیم که او نمادی از دوران گذار است که در آن رشد کرد. در طول دوران حرفهایاش، صنعت موسیقی تغییرات عمدهای را تجربه کرد: از ام تی وی به رسانههای اجتماعی، از سیدیها به استریمینگ، و از سبکهای جداگانه و متمایز به ترکیبی سیال از سبکها. آگیلرا در صف مقدم بسیاری از این تغییرات قرار داشت. او با همکاری با هنرمندانی چون لیل کیم تا آندریا بوچلی، به نابودی مرزهای ژانرها کمک کرد. او میان انگلیسی و اسپانیایی جابهجا میشد (آلبوم پاپ لاتین او و آهنگهای اسپانیاییاش به محبوبیت هنر دوفرهنگی در پاپ کمک کردند، پیش از آن که موج کنونی آهنگهای موفق لاتین به بازار بیایند). و از طریق مد، این پیام را منتقل کرد که هویت خود نیز سیال است. انسانشناس تد پولهیموس ممکن است او را نمونهای برجسته از فرد پستمدرن توصیف کند که سبکهای مختلف “قبیلهای” را انتخاب کرده و ترکیب میکند – یک دوره استریت پانک، دورهای دیگر هالیوود گلام، دورهای دیگر شیک علمی-تخیلی – تا هویت شخصی منحصر به فردی بسازد.
پولهیموس اشاره کرده بود که “هیچگاه در تاریخ بشر افراد چنین قدرت و اعتمادی برای تصمیمگیری در مورد ظاهر خود نداشتهاند… و این برای بسیاری است، نه معدودی.” تأثیر آگیلرا کمک کرد که این امر برای “بسیاری” محقق شود. تحولات برجسته او نشان داد که جوانان (بهویژه جوانان زن) نیز میتوانند خود را دوباره اختراع کنند، که سبک یک زمین بازی است نه یک زندان. بسیاری از طرفدارانی که با دیدن او بزرگ شدند، توانستند صدای خود را پیدا کنند – چه این به معنای رنگ کردن موها به رنگهای عجیب، لباس پوشیدن به شیوهای که انتظارات جنسیتی را به چالش میکشید، یا صرفاً امتناع از به دام انداختن خود به نظرات دیگران بود.
همانطور که یکی از پروفسران گفته است، حتی وقتی فکر میکنیم که از تأثیرات مد رد شدهایم، “شاید فکر کنید که این را خودتان انتخاب کردهاید، در حالی که در واقع، این برای شما توسط فرهنگ انتخاب شده است” – اما ستارگانی مانند کریستینا این ماشین فرهنگی را با وارد کردن تصاویر جایگزین و پیامهای ضد اقتدار به جریان اصلی کمی کمتر یکپارچه و مونوویتیک کردند. برای مثال، زمانی که او تیشرتی با نوشته “کی** را بخور” زیر یک پالتوی خز پوشید (یکی از تیپهای جنجالی تور 2002 او) یا زمانی که به عمد “حسهای ظریف” را با موهای وحشی و آرایش پخششده در فرش قرمز “آزرد” کرد، او در حال نشان دادن انگشت به روی نُرمهای محدودکننده بود. آگیلرا در مورد این لحظات ابتدایی پیشگرفتن مرزهای سبک میگوید: “من از شورشگر بودن لذت میبردم، از اینکه میدانستم برخی افراد را آزرده میکند… این تقریباً روش من برای گفتن به مردم بود که عقبنشینی کنند – الان قراره کار خودم را انجام دهم.”
این نگرش – یک ستاره پاپ با روحیهای پانک در قلب – در دورهای که احساسات ضد اقتدار در حال افزایش بود، به طور گستردهای بازخورد داشت. او در واقع به مخاطبانش این پیام را منتقل کرد: خودت باش بدون هیچگونه شرم و تردیدی، حتی اگر این باعث ناراحتی دیگران شود. در قرن 21، جایی که فرهنگ جوانان روزبهروز اصالت را بیشتر از تطابق میارزد، موضع آگیلرا به نظر پیشگویی میآید. سفر او نشان میدهد که وقتی فردی از تبدیل شدن به یک “مظلوم مد” امتناع میکند و به جای آن به یک “مبدع مد” در زندگی خود تبدیل میشود، چه اتفاقی میافتد. این همان روحیهای است که امروزه هزاران اینفلوئنسر جوان را به ساخت برند شخصی خود در اینستاگرام و تیکتاک سوق میدهد: درک اینکه تصویر قدرت است، و مالکیت بر تصویر خود، فرد را توانمند میکند.
پس از گذشت تقریباً 27 سال از شروع حرفهاش، کریستینا آگیلرا به عنوان یک آیکون فرهنگی پاپ شناخته میشود که اثری فراموشنشدنی بر مد، موسیقی و تخیل اجتماعی گذاشته است. رقبای سابق و همتایان او همه به نحوی تحت تأثیر او قرار گرفتهاند. برای مثال، بریتنی اسپیرز در نهایت از تصویر عروسکی خود خارج شد و کنترل بیشتری بر موسیقی و سبک خود به دست آورد – حرکتی که پیشبینی شده بود توسط تغییرات قاطعانه آگیلرا در ابتدای مسیر. تا اواسط دهه 2000، هنگامی که اسپیرز با اجراهای تیزتر و نمایش مشکلات شخصی خود آزمایش میکرد، رسانهها دیگر تصور اینکه یک ستاره سابق نوجوان “خارج از خط” شود را غیرقابل تصور نمیدانستند – کریستینا آن روایت مبارزه برای روح هنری فرد را به یک امر عادی تبدیل کرده بود.
جاستین تیمبرلیک، که به طور مشترک در تور استریپ/جاستیفاید در سال 2003 با آگیلرا بر روی صحنه بود، نیز همزمان با آگیلرا از ستاره پسرانه باندهای موسیقی به یک هنرمند بالغ ار اند بی تبدیل شد، با همکاری با تولیدکنندگان هیپهاپ و پذیرش سبک جسورانهتر (گوشواره، فرهای مو و کُتور شهری) – حرکاتی که با ورود آگیلرا به دنیای ار اند بی هیپهاپ همزمان بود و نشاندهنده یک روح مشترک در پوستاندازی از تصویر آیدلهای نوجوانانه بود. و بیانسه، که بدون شک یکی از برترین هنرمندان پاپ در دو دهه گذشته است، به سوپراستاریت فردی رسید در فضایی پاپی که آگیلرا به شکلگیری آن کمک کرده بود – فضایی که به صداهای قدرتمند، ترکیب ژانرها و تجسم دائمی تصویر نیاز داشت. مسیر خلاقانه بیانسه (از تصویر شیک اما ایمن دستینیز چایلد تا آلبومهای تجربیتر و با پذیرش بیشتر جنسیّت در دوران حرفهایاش) به شیوههای جالبی در کنار مسیر آگیلرا قرار دارد. زمانی که بیانسه در سال 2003 آن لباس کورست ورساچه را پوشید، این تنها یک تصادف مد نبود؛ بلکه نمادی از انتقال مشعل بود.
لباسی که کریستینا آن را به نمادی از توانمندی زنان پس از هزاره تبدیل کرده بود – قوی، جذاب، کمی غیرمتعارف – حالا توسط بیانسه پوشیده میشد در حالی که او وارد دوران دنجرسلی این لاو خود میشد. هر دو زن، با سبکهای متمایز خود، روایت را پیش بردند که یک هنرمند پاپ زن میتواند کاملاً در کنترل هنر و جنسیّت خود باشد. بنابراین، طبیعی است که امروز آگیلرا تحسین کند که صنعت موسیقی برای هنرمندان جدید چقدر “پیشرفتهتر” شده است، و مشاهده کند که زنان جوان اکنون میتوانند بهطور آشکارا جنسی باشند یا ریسکهای مد جسورانهای را با کمترین انگ و برچسب اجتماعی نسبت به زمان او بپذیرند.
در نهایت، تأثیر کریستینا آگیلرا بر مد، روندها و فرهنگ پاپ را میتوان بهعنوان یک شوک رهاییبخش توصیف کرد – شوکی که مردم را از فرضیات قدیمی بیدار کرد. او نشان داد که یک ستاره پاپ میتواند هم بهعنوان نمادی از جذابیت و هم بهعنوان شخصی با صدایی معتبر باشد. او ثابت کرد که “جذابیت” میتواند با “عمق” همزیستی داشته باشد و اینکه وفاداری به خود، سبکی خلق میکند که از هر فرمولی جذابتر است. برای نسلی که تحت تأثیر او بزرگ شد، او چیزی شبیه به ستاره قطبی بود: یادآوری که بازآفرینی خود شکلی از رشد است، که موسیقی و سبک میتوانند شما را مسلح کنند یا روح شما را برهنه سازند همانطور که نیاز دارید، و اینکه تنها محدودیت واقعی برای ابراز خود، شجاعت است. نظریهپردازان مد اغلب از لباس بهعنوان همزمان بازتابدهنده جامعه و ابزاری برای تغییر آن صحبت میکنند. آگیلرا این ابزار را بهطور ماهرانهای به کار گرفت.
با پذیرش سبکهای حاشیهای – چه از خیابانهای زبر و چه از گذشتهای که به فراموشی سپرده شده – و کشاندن آنها به کانون توجه، آگیلرا این زیباییشناسیها را دمکراتیک کرد. کُرسِتهای الهامگرفته از گات، بوتهای موتورسواری، فرهای وینتج پینآپ، اکستنشنهای موی رنگین کمانی – همه این عناصر سبک که حالا به امری رایج تبدیل شدهاند، در بدن کریستینا لحظات تاثیرگذار فرهنگ پاپ داشتند. و هر بار، پیام یکسان بود: خودت را بپذیر و با افتخار آن را بپوش. جای تعجب نیست که نصیحت او به هنرمندان جوان (و در واقع به هر کسی که آرزو دارد بهطور اصیل زندگی کند) این است: “در شکستن مرزهای جدید بیباک باشید و از مخالفت با انتقادات در طول مسیر نترسید.” به عبارت دیگر، جرأت کنید که خودتان باشید – جهان در نهایت خود را با شما سازگار خواهد کرد. ستارگان پاپ میآیند و میروند، اما آنهایی که واقعاً تاثیرگذار هستند، مانند کریستینا آگیلرا، میراثی از امکانات گستردهتر به جا میگذارند. در سال 2025، کریستینا در اواسط دهه چهارم زندگیاش است، مادر دو فرزند، یک افسانه تثبیتشده که هنوز میتواند با یک نت یا یک نگاه، تماشاگران را شگفتزده کند.
او دیگر چیزی برای اثبات ندارد – اما هنوز هم الهامبخش است. وقتی میبینیم که 22 سال بعد، او همان لباس ورساچه را به تن دارد و با اعتماد به نفس و شوخطبعی، کانون توجه را به خود جلب میکند، به یاد میآوریم که فرهنگ ذاتاً چرخشی است. روندهایی که او کمک کرد تا ایجاد شوند، دوباره بازگشتهاند؛ نگرشهایی که برای آنها جنگید، ریشه دواندهاند. دختری که زمانی خواند “من زیبا هستم، مهم نیست دیگران چه میگویند”، به میلیونها نفر آموخته که این را درباره خودشان باور کنند. پرووکاتور پاپی که در رینگ بوکس با چپهای چرم پیچخورده میرقصید، به سوپراستارهای آینده آموخت که چگونه شوک را با محتوا ترکیب کنند. و هنرمندی که با شدت از آزادی خلاقانهاش دفاع میکرد، با مثال خود، دوران جدیدی را تشویق کرده که در آن اصالت به عنوان هنجار و نه استثنا مطرح است.
در نهایت، داستان کریستینا آگیلرا انسانشناختی، فلسفی، جامعهشناختی و عمیقاً شاعرانه است. این داستان یک زن جوان است که با صدای قدرتمند و لباسهای بیباک خود، به کاتالیزوری برای تغییر فرهنگی تبدیل شد. این داستان ما را وادار میکند تا در مورد نقش آیکونهای پاپ در جامعه فکر کنیم: چگونه یک آهنگ جذاب یا یک لباس جسورانه میتواند کنترل سرمایهداری بر انتخابهای ما را به چالش بکشد (همانطور که کریستینا به طرز زیرکانهای این کار را کرد، تبدیل پاپ مصرفگرایانه به پلتفرمی برای پیامهای ضد سلطه)، چگونه یک ویدئوی موسیقی میتواند گفتوگوهایی درباره جنسیت و زیبایی به راه اندازد، چگونه یک تور کنسرت میتواند زیر فرهنگهای مختلف را در یک سقف متحد کند. کریستینا اغلب از دورانهای مختلف خود به عنوان تجسم شخصیتهای مختلف یاد میکند، اما از میان تمام شخصیتها، پیام اصلی او همیشه ثابت باقی مانده است: صدای خود را پیدا کن و نگذار کسی آن را سرکوب کند.
این پیام، که از طریق مد و موسیقی منتقل شده است، تأثیر گستردهای بر فرهنگ پاپ داشته است – که در سبکهای قدرتمند جوانان امروز، موسیقیهای ژانر-شکن در چارتهای امروز، و اعتماد به نفسی که بزرگترین ستارگان امروز برای به دست گرفتن کنترل روایتهای خود نشان میدهند، قابل مشاهده است. ما ممکن است بهطور نیمهفلسفی بگوییم که آگیلرا به کمک فرهنگ پاپ آن را به شکلی از رهایی شخصی و جمعی تبدیل کرد. حرفه او ایدهای را تأیید میکند که آنچه برخی بهعنوان “سطحی” رد میکنند – یک آهنگ پاپ، یک لباس پر زرق و برق – میتواند تاثیر عمیقی داشته باشد. همانطور که منتقد فرهنگی، امیلی ون داین، اشاره میکند، “لباس بیشترین و واضحترین راهی است که فرهنگ در آن ابراز میشود”، و کریستینا یک فرهنگ شورش، توانمندسازی و اصالت را در هر لباس و ترانه خود بیان کرد. اکنون این بیان در امواج بیشماری از تأثیرات موج میزند.
تماشای مسیر کریستینا آگیلرا از سال 1998 تا 2025 به معنای شاهد بودن فرهنگ پاپ در عمل است – یک نیروی زنده و تنفسی که نحوه لباس پوشیدن، نحوه دیدن خودمان و آنچه که جرأت میکنیم به آن رویاییم را شکل میدهد. تأثیر او بر همتایان سوپراستارهایی مانند بریتنی، بیانسه و جاستین نشان میدهد که حتی در میان نخبگان، او پیشگامترین پیشگامان بود. تأثیر او بر مد – از دنیای مد روز به رقصهای هالووین در اتاقهای خوابگاه – قدرت تصویر را زمانی که با نیت ترکیب میشود، نشان میدهد. و تأثیر او بر طرفداران – مردم عادی که در آهنگها و سبک او شجاعت پیدا کردند – نشان میدهد که فرهنگ پاپ میتواند تأثیر عمیقی بر زندگیهای فردی بگذارد. ممکن است یاد سخنرانی معروف میراندا پریستلی در دویل ورز پرادا بیفتیم که درباره اینکه حتی “ژاکت آبی” که کسی میپوشد، نتیجه نهایی یک روند مد بالا به پایین است، صحبت میکند. در مورد کریستینا، “روند” اغلب چیزی بود که خودش آغاز کرده بود – یک واکنش زنجیرهای از انتخاب هنری پر ریسک تا کمدها و نگرشهای میلیونها نفر. این همان کیمیاگری پاپ است: تبدیل بیان شخصی به تجربه جمعی.
کریستینا آگیلرا همچنان، بالاتر از همه، یک جنگجو است – واژهای که او برای عنوان یکی از آهنگهای حماسیاش انتخاب کرد. در ویدئوی آن آهنگ، او که در پرهای سیاه الهام گرفته از کُتور و ابریشم قرمز پاره پوشیده است، از یک قربانی به یک جنگجو تبدیل میشود و سفر توانمندسازی خود را بهصورت بصری روایت میکند. سخت است که آن را بهعنوان استعارهای برای تأثیر او نبینیم. او برای آزادی خلاقانه مبارزه کرد و دیگران را نیز به انجام همین کار تشویق کرد. او با دورویی جامعه روبهرو شد و دیگران را به بیان حرفهایشان تشویق کرد. او از سوی مطبوعات و منتقدان محافظهکار ضربه خورد، اما در نهایت قویتر بیرون آمد – و با گذر زمان، حتی آن منتقدان به ستایش عمق او پرداختند. دوران تحقیر شدهی “دیرتی” اکنون بهعنوان یک نماد شناخته میشود؛ ریسکهایی که او انجام داد اکنون به استاندارد صنعت تبدیل شدهاند.
همانطور که یکی از مفسران اشاره کرده است، هنر واقعاً بزرگ “هرگز کهنه نمیشود… راهی که یک اثر هنری در برابر گذر زمان مقاومت میکند، کیفیت واقعی آن را نشان میدهد.” با این معیار، مشارکتهای آگیلرا کیفیت خود را ثابت کردهاند. موسیقی و سبک بصری او همچنان در حال کشف، بازتفسیر و جشن گرفتن هستند و این امر نشاندهنده ارتباطی بیپایان است. در پایان، داستان تأثیر کریستینا آگیلرا یک تابلو بافت غنی است که با نخهایی از مد، موسیقی، فلسفهی خود و تغییر اجتماعی درهم آمیخته است. این اثبات این ایده است که یک ستاره پاپ میتواند و اغلب نیز هست، آینه و چکش باشد – جامعه را به خود بازتاب میدهد و همزمان آن را شکل میدهد. آگیلرا آینهای در برابر نسلی که به آن گفته شده بود باید خود را در آن جای دهد، نگه داشت و در آن آینه او در رنگهای وحشی پوشیده و با صدای بلند میخواند، به ما میگفت که اشکالی ندارد که متمایز باشیم. جوانان اوایل دهه 2000 او را شنیدند، او را دیدند و بسیاری از آنها این پیام را در دل گرفتند.
حالا آن جوانان بزرگ شدهاند – برخی از آنها طراحان جدید، ستارگان پاپ جدید، رهبران فکری جدید هستند – و میتوان خطی را از اجراهای بیباک کریستینا تا پذیرش گستردهتر فردیت که امروز مشاهده میکنیم، دنبال کرد. آگیلرا روزی گفته بود که مد “یک آزادی برای بیان است، باید آن را زندگی کنی، باید آن را دوست داشته باشی”. او این را به طور کامل زندگی کرده است. در هر دوره، او هر تجلی از خود را دوست داشت و از آنچه که نمایانگر آن بود، حمایت میکرد و آن عشق به ابراز خود، مسری شد. اگر درسی فلسفی از سفر او وجود داشته باشد، ممکن است این باشد: وفادار بودن به خود، یعنی چیزی واقعی به دنیا ارائه دادن. همانطور که کریستینا در یکی از آهنگهای روحی و بلوزی خود میخواند: “استرانگر دن اور”، صدایش به اوج میرسد و ما به آن ایمان داریم – زیرا دیدهایم که او این را زندگی کرده است. تأثیر کریستینا آگیلرا بر مد، روندها و فرهنگ پاپ در یک کلمه عمیق است – عمقی که از سالها بیهراسی در عمیق شدن، جسور بودن و اجازه دادن به هنر او برای سخن گفتن از پیچیدگیهای زندگی، شیک بودن و بهطور بیپوزش بودن خود در دنیای مدرن به دست آمده است.