از فست‌فشن به فشن پایدار

مد پایدار یکی از اصطلاحات بسیار به کاررفته در صنعت فشن امروز است. این اصطلاح نه تنها درباره‌ی ترند برندهای ازنظراجتماعی متعهد بهتولید محصولات سازگار با محیط زیست هست بلکه نیز برای ایجاد تقاضاهای آینده‌ی مصرف‌کنندگان آگاهی که می‌خواهند مد پایدار را دنبالکنند. مصرف‌کنندگان در طول سال‌ها تغییر کرده اند و خود را نسبت به مواد و فرایند ساخت آموزش داده اند و نتیجه‌ی این همه این بوده است کهعلاقه‌یشان به انتخاب‌های مسوولانه از نظر اجتماعی بیشتر شده است در حالی که کمد لباس خود را با برچسب چیز با ارزش به روز می‌کنند. درحقیقت، بر برندهای بین‌المللی مانند پاتاگونیا، پیپل تری، اچ اند ام، تات، ایندیجنوس، رنت د ران‌وی، استلا مک‌‌کارتی بسیار در رویکرد فشن بهروش‌های اخلاقی و شفاف تمرکز شده است درحالی که تا حد ممکن هم زیست‌محیط و هم مصرف‌کنندگان در نظر گرفته شده اند. برندهای اسلوفشن نوظهور مانند ۱۱.۱۱، [کا][شا]، دادلج، راو منگو، بُدیس، راستیک هیو و غیر به دیزاین اختصاص یافته اند و لباس‌هایی را ارایه می‌کنند کهبرای نمونه برخی از لباس‌ها به درد برقراری امنیت کارگرهای کارخانه می‌خورند، کسانی که با سیلندرهای گاز کار می‌کنند و برخی به دردصناعت‌گرهایی می‌‌خورد که صنایع دستی می‌سازند، و این لباس‌ها از مواد ارگانیک یا بازیافتنی تولید شده اند و در افزایش پسماندهای پس ازتولید و پس از مصرف نقش دارند. تغییر جهت تدریجی از فست فشن به فشنی پایدار و ازنظر اجتماعی متعهد آشکار در جهان دیده می‌شود.

همبرندهای تازه‌ی فشن هم برندهای قدیمی این صنعت دست‌خوش تغییرات روزانه با الگوهای کسب‌کوکار تازه شدند، و برچسب‌های فشن دوره‌یتازه و شیوه‌های زنجیره‌ی تامین آگاهی و تقاضا برای پوشاک پایدار را خطاب گرفته اند. اکنون درباره‌ی فرم‌هایی از فشن پایدار حرف می‌زنیم،راهبرد برندهای فشن پایدار، شفافیت مصرف‌کننده و نیروهای محرک و ابعاد آن را؛ و نیز اینکه چگونه برندها و مصرف‌کنندگان به سمت فشنپایدار می‌روند. فشن پایدار با هم‌معناهایی مانند فشن موافق محیط‌زیست یا فشن سبز یا فشن اخلاقی یا فشن اسلو، یک ترند اصلی امروزاست. جایی که فشن پایدار به‌عنوان یک اصطلاح پر سر و صدایی برای به‌دست‌آوردن توجه و اعتبار ترند می‌شود، برندهای فشن به الگوهایکسب‌وکاریشان فکر می‌کنند و به تولید پایدارتر و رویکردها عملی تغییر مسیر می‌دهند. مصرف‌کنندگان با رشد آگاهی‌شان نسبت به این جنبشبرندهایی را حمایت می‌کنند که از نظر محیط‌زیستی آگاه اند و از نظر اخلاقی تولیدگر. ذهنیت مثبت مصرف‌کننده نسبت به برندهای پایدار بادغدغه‌ی محیط‌زیستی، طرح‌ها کسب‌وکاری و تکنیک‌ها بیشتر شده است. صنعت فشن شاهد تغییرات چشم‌گیری در رابطه با پایداری در چندسال گذشته بوده است. پایداری در فشن تمرکز اصلی برای رشد و تاثیرات زیست‌محیطی بلندمدت است. صنعت فشن که دومین صنعتتخریب‌کننده‌ی زیست‌محیط است یک و نیم میلیون تُن زباله تولید می‌کند و هر ساله به زباله‌دونی بدل می‌شود. فشن پایدار یک استثناست،همان‌طورکه برندها، دیزاینرها، خرده‌فروش‌ها و تولیدی‌ها با تاثیرات مخرب فست فشن بر محیط‌زیست آگاه می‌شوند. جنبش‌های فشن مانند#کی‌لباسم‌رادوخته می‌کوشند برای مصرف‌کنندگان با آگاه‌کردن‌شان روند تولید را شفاف‌سازی کنند. مصرف‌کنندگان امروز با سخت‌گیریبیشتری سبک‌هایی را انتخاب می‌کنند که نه تنها نسبت‌ به آن‌ها حس خوبی دارند، بل‌که نیز چقدر این لباس‌ها در زندگی سازنده‌ی آن نقشداشته، برایشان مهم است. پایداری امروز برای کسب‌وکارهای فشن ضروری‌ست چون که آگاهی مصرف‌کننده نسبت به مشکلات زیست‌محیطیبالا رفته است. پایداری زیست‌محیطی اکنون به‌عنوان دستورکار مدیریتی در نظر گرفته می‌شود. و بسیاری از برندهای فشن این موضوع را درالویت قرار داده اند.

مساله درباره‌ی به‌حداکثررساندن سود است هم‌زمان که تاثیرهای منفی به حداقل برسند. این برندها جامعه، زیست‌محیط،کارکنان و مصرف‌کنندگان را در مسیری درست می‌اندازد. ایجاد یک برند زمان زیادی می‌برد. برچسب‌های دیزاین با عمل‌های تجاری، تکنیک‌هایآگاهانه‌ی دیزاین مانند بازیافت و هم‌کاری با صناعت‌کارهایی انطباق می‌یابند که مفهومی از مسئولیت‌پذیری را در خلق دیزاین‌شان به دستمی‌دهند. برندها فهمیده اند که آن‌ها نیاز دارند با مشتریان خود در تماس باشند تا رابطه‌ی خوبی را با آن‌ها برقرار کنند. این برندها تلاش‌هایزیادی کرده اند تا رابطه‌ی عاطفی با مشتریان برقرار کرده و با آن‌ها وارد روابط شخصی‌تری برای استراتژی‌های بازاریابی‌شان بشود مانندسازمان‌های خیریه که برای مشتریان معنادار است یا از نظر زیست محیطی انتخاب‌های در فشن به وجود می‌آوردند که سازگار با محیط‌زیستاند. کمپین اینفلونسرهای دیجیتالی یکی از همین استراتژی‌های بازاریابی‌ست. پوشاک نیاز اساسی انسان است اما در میان فرهنگ فست فشن،این صنعت شاهد تبعات جدی برای مردم و سیاره‌ی زمین داشته است. فشن زیست‌محیطی ترند اصلی برای مصرف‌کنندگان به‌ویژه توده‌ی جواناست. مستندات، کمپین‌های عمومی، سلبریتی‌ها، شخصیت‌های سیاسی همگی مد اخلاقی را یک کلمه‌ی مهم کرده اند. به تازگی، در مصاحبه‌ای،پرینس چارلز دیدگاه‌اش را نسبت به فشن پایدار بیان کرده است و اینکه چگونه چالش‌ها می‌توانند در این صنعت ردگیری شوند. پرینس چارلز بهمفهوم بازیافت، و تعمیر لباس‌ها باور دارد به جای آن‌که آن‌ها را دور ریخت. او نیاز به رشد آگاهی در میان مصرف‌کنندگان از چرخه‌ی اقتصادیرا حس کرده است. اما واتسن توجه‌های رسانه‌ها را در فرش قرمز جلب کرد هنگامی که لباس منوکرمی را در مت گالای ۲۰۱۶ به طراحی کالوینکلاین پوشید. بخش تنانه‌ی لباس از سه نوع مختلف پارچه تشکیل شده و همه‌ی اینها در هم تنیده اند و از شیشه‌های پلاستیکی بازیافت شدهاند، و زیپ‌ این لباس‌ها از ماده‌های بازیافتی‌ست و درون آن از نخ ارگانیگ. نه تنها ماده‌کارها، کل لباس نیز از نو شده است و به‌احتمال می‌توانآن را مجزا به‌عنوان سبک متفاوتی در آینده به کار برد. اِما حمایت بسیاری از فشن طرفدار محیط‌زیست کرده و این موضوع زمانی آشکار می‌شودکه هنگام تبلیغ زشت و زیبا و دایره و مستندهای روی اینستاگرام لباس‌های پایدار توسط گروه عصر اکو تایید شده و به تن اِما پوشانده شدند.

‎به عنوان یک دبیر مهمان در شماره‌ی مارچ ۲۰۱۸ ووگ استرالیا که درون‌مایه‌اش «طراحی آینده» بود، اِما دیدگاه‌اش را درباره‌ی فشن پایداربیان می‌کند و همه را تشویق می‌کند تا به فشن و چالش‌هایی بیندیشند که تغییر یک‌درجه‌ای ایجاد کرده چون تغییرات کوچک تفاوت‌های چشم‌گیریرا به ارمغان می‌آورند. پایداری بدون چالش نیست. استاندارهای بسیاری برای رسیدن به تضمین کم‌شدن کربن وجود دارند تا از پارچه‌هایاضافی و بی‌مصرف دوباره استفاده شوند. کاربرد مواد خام ارگانیک، تجارت منصفانه و مدیریت هنری نیز لباس‌هایی بسیار گران‌قیمت درمقایسهبا تولیدات تولیدانبوه‌شده به وجود آوردند. اما در بلند مدت، فشن پایدار حتا دوام بالاتری دارد – و هر بار که لباس‌ها شسته و پوشیده شوندتاثیرات مثبتی بر این صنعت می‌گذارند. آگاهی از فشن پایدار در ابتدای راه است همان‌طورکه هنوز به اندازه‌ی فست فشن محبوب نیست. اشکال اصلی هم‌گام‌شدن با محیط‌زیست هزینه‌ی بالای کارخانه‌هاست. استفاده از محصولات مد پایدار و موادش هزینه‌ی بسیار زیادی را بردست کارخانه‌ها می‌گذارند نسبت به مواد مرسومی که هم‌اکنون در کارخانه‌ها به کار می‌روند. کارخانه‌ها می‌ترسند که افزایش قیمت باعث بالارفتنبهای لباس شود و خانواده‌های معمولی با اقتصادی متوسط نتوانند از پس هزینه‌های خرید لباس برآیند. از دیدگاه کنونی طراحی لباس، توجهزیادی به این شده است که آیا این لباس‌ها به‌شکلی پایدار تولید شده اند و آلامدند – این لباس‌ها باید چیزی باشند که مردم می‌خواهند بامسولیت اجتماعی بپوشند. فشن زبانی‌ست که با آن فردیت فرد بیان می‌شود. مشتریان می‌خواهند احساس بهتری بکنند با لباس‌هایشان و نیزاحساس بهتری بکنند از این که چگونه آن‌ها در گیری مسولیت اجتماعی اند. بودجه‌های منصفانه و کارگرهای شاد بخشی از سیاست‌هایاخلاقی اند – و آن‌ها نقاط فروش نیرومندی اند. تغییر به فشنی که اخلاقی‌تر است یک دوراندیشی‌ست؛ سلامت و سیاره و ایمنی کارگرها در رشدملت‌ها جدی گرفته شده اند. فشن اخلاقی باید امینت، سلامت و آینده‌ای پایدار به ارمغان آورد. این مسولیت اجتماعی همه در تولید زنجیره‌یارزش از تولیدکننده به مصرف‌کننده‌ی اول است، با این تضمین که هیچ صدمه‌ای به پیرامون درطول چرخه‌ی کلی تولید و مصرف زده نمی‌شود. ضروری‌ست محیط‌زیست‌مان و میراث سنتی‌مان را برای رشد و مالکیت واقعی ارزش داد همان‌طورکه رفتارهای ناپایدار سودهای بی‌واسطه‌ایدربردارند اما در بلندمدت پاسخ را خواهند داد.

شرکت‌های تولید فست فشن (مانند فست‌فود) به نظر می‌رسد می‌توانند هر کاری را در کمترین زبان درمقایسه با شرکت‌های قدیمی می‌کنند، و دراینجا می‌توانیم این سوال را از خودمان بپرسیم که چگونه می‌تواند در سخت‌ترین شرایط جان سالم از در ببرد. انریکو چیتا، انقلاب فست فشن,تاریخ فست فشن برمی‌گردد به دهه‌ی ۱۹۸۰ زمانی که سیستم تولید انبوه امریکا سراسر اقیانوس‌ها را گرفت آنطور که دوئرینگر و کریان تاکیدمی‌‌کنند. لیندن باور دارد، وابستگی خرده‌فروش‌ها به زنجیره‌ی تامین در کشورهای پیشرفته با انتخاب مشتری هدایت شده و بیشتر در معرضکالاهای درجه دوم قرار گرفته است. لیندن اشاره می‌کند که روند صنعتی‌سازی و شروع نیروی کار با دستمزد محرکی برای صنعت پوشاک بودند،همانطورکه مردم دیگر زمانی پس از کار ندارند. برای ارضای تقاضای فروش فصلی، خرده‌فروش‌ها مجبور بودند سفارش بیشتری بدهند، و اینیعنی بالاتررفتن موجودی و در نتیجه، نیاز بیشتر به فضای انبار. مفهوم فست فشن برای اولین بار در دهه‌ی ۱۹۹۰ به‌عنوان روشی برایمشخص‌کردن تغییر سریع در فشن و فرم‌ مصرفی‌اش استفاده شده که شرکت‌ها شروع می‌کردند خود را با این تغییرات و فرم منطبق کنند.

‎به باور شیمامورا و سانچز (۲۰۱۲)، «پدیده‌ی فست فشن حتا اگر در بخش خودش نوآوری محسوب نشود، توجه را به سود بالای به‌دست آمده وتوسعه‌ی مدام جلب می‌کند» از آن جهت که این مدل با برندهای بزرگ سال‌های دهه‌ی ۱۹۹۰ جور در می‌آید.

‎زارا، یک برند اسپانیایی، امروز نماینده‌ی اصلی این مُدل از بازاریابی‌ست. هم‌‌چنان شیمامورا و سانچز باور دارند که سرعت بخش مهمی در اینفرایند است اما تنها ویژگی آن نیست. انقلابی که در آن فشن مصرف شود باید، چون هر شهروندی نه تنها مخاطب است بلکه نیز فشن را تولیدمی‌کند، از آن پول در می‌آورد، با آن همکاری دارد و آن را می‌پراکند. جنبش «غذای آرام پخته شده» در دهه‌ی هشتاد در ایتالیا به‌عنوان واکنشیبه رشد سبک زندگی فست‌فودی‌ای ایجاد شده که آبشخور مفهوم «اسلو فشن» است. بنابر فلتچر، عامل زمان در تولید زیاد اهمیت ندارد چون دربلند مدت برنامه‌ریزی شده و نیاز به پیمانکاران فرعی و موقت نیست.

‎در ۲۰۰۷، دستمال هرمس، با توجه به بی‌زمانی محصول و به‌دلیل تکنیک‌های خاص تولید با سرعتی کم، جزو «اسلو فشن» قرار می‌گیرد. درنتیجه، بسیاری از مردم هنوزسرعت کم را عامل تولید محصولی با کیفیت بالا می‌دانند. برای حفظ منابع طبیعی که در جهان صرف صنعت فشنمی‌شود، جنبش «اسلو فشن» به‌دنبال ارتقای نوآوری‌های پایدار، طراحی چندکاربردی و بی‌زمان، بازیافت مواد و خدمات نساجی برپایه‌‌یراهبردهای فرعی ازجمله لیزینگ لباس‌های و اکسسوری‌های روی مُد هستند. شرکت‌های فست فشن به نظر می‌رسد توان هر کاری را در کمترینزمان در مقایسه با شرکت‌های سنتی دارند، نکته‌ای که با آن می‌توانیم از خودمان بپرسیم چگونه شرکت‌های قدیمی می‌توانند از پس این گرداببر آیند. رسانه‌های اجتماعی از اساس روش ارتباط‌گیری‌، هم‌کاری، مصرف و خلق‌مان را تغییر داده اند. این موارد یکی از سازنده‌ترین تاثیراتتکنولوژی اطلاعات را درباره‌ی کسب‌وکار، هم درو هم خارج از مرزهای خود نشان داده اند. شبکه‌های اجتماعی روش انقلابی برسازمان‌دهی‌های مربوط به بازار و جامعه به کار بردند و جهانی تازه از امکان‌ها و چالش‌هایی از هر جنبه برای شرکت از بازاریابی و عملیاتگرفته تا امور مالی و مدیریت منابع انسانی را به وجود آورد. شبکه‌های اجتماعی به‌شدت روش مصرف فشن را دگرگون کرده است. درنگاهنخست، شبکه‌های اجتماعی کاربرد غیرتجاری دارند، اما برندها در شبکه‌های اجتماعی فرصت می‌یابند تا با مصرف‌کنندگان‌شان در تماسباشند. کالاها و برندها می‌توانند پیام‌هایی را به دیگران از محصولاتی برسانند که به کار می‌برند و به‌این‌شکل استایل‌ها این را دیکته می‌کنند کهچگونه مصرف‌کنندگان در ارتباط باشند. مصرف‌کنندگان خالقان واقعی هستند و نقش کلیدی در شرکت‌های فشن ایفا می‌کنند. شبکه‌هایاجتماعی نقش حرارت‌سنج را ایقا می‌کنند، و از طریق آن‌ها، شدنی‌ست تعیین کرد آیا ترندی کامیابانه با شمار خاصی از مردم انطباق یافته یانه، افزون بر این‌که درک ارزش محصول کاربر را ممکن می‌کند. هم شرکت‌ها و هم صنایع از شبکه‌های اجتماعی برای ارتقا و ایجاد ارتباط بامخاطب موردنظر استفاده می‌کنند. مصرف‌کننده‌ها دیگر به شرکت‌ها وابسته نیستند تا اطلاعاتی درباره‌ی محصولی خاص به دست آورند. حتاچنین شرکت‌هایی اطلاعاتی را به کار می‌برد که با مشتری‌های خودشان تامین می‌شود و آن‌ها را به پژوهش‌گرها بدل می‌کند. زنان جوان بسیاریبه‌ویژه آن‌هایی که بین ۱۹۸۲ و ۲۰۰۰ به دنیا آمده اند، سلبریتی‌های دنیای مجازی اند، آن‌ها لحظه‌های زندگی‌شان را ضبط می‌کنند و مردمآن‌ها را تماشا می‌کنند. در ارتباطی یک به یک، کاربران می‌توانند تصمیم بگیرند چه نوع اطلاعاتی را می‌خواهند به اشتراک بگذارند. لباس‌هایتابستانی در ژانویه و کت‌های زمستانی در جولای، فست فشن هرگز به این اندازه سریع نبوده است! روند جهانی‌شدن جهان برای تغییر همیشگیصنعت مُد، برندهای جهانی را مجبور کرد تا با چرخه‌‌ای بی‌فصل از طراحی لباس‌ها انطباق یابند و فعالیت‌های تولیدی را به کشورهای در حالتوسعه به شیوه‌ای انتقال دادند که از پس تولید انبوه برمی‌آید اما این انتقال با نادیده‌گرفتن شرایط کار و هزینه‌های زیست‌محیطی اتفاق می‌افتد. فست فشن فاجعه‌های بسیاری را رقم زده است که تاثیر بسزایی بر کره‌ی زمین و به طور کل بر انسان داشته است، و نیز فست فشن به مصرفانبوه درکنار تقاضای ناپایدار انجامیده است و این مصرف غیرعادی مردم معمولی نیست بلکه برعکس مصرف معمول و سریع مردم معمولی‌ست. فست فشن امروز تابع فرایند ناپایداری‌ست که کل اقتصاد را با تغییر جهت به سوی رفتار مصرف‌کننده فرسوده است، و این واقعیت با بحثدرباره‌ی مشکل پایداری در صنعت پوشاک مطرح شده است. پس جالب است فهمید که چگونه پایداری به‌احتمال چشم‌اندازی تازه به صنعت فشنمی‌اندازد، و این کار را نه تنها با راهبردهای بسیار نوآورانه و تکنولوژی‌های فرایند تولید می‌کند،

‎بلکه نیز ایده‌های واقعی برای برآوردن نیاز مشتریان آلامُد می‌کند، و نیز این مشتریان علاقه‌ای به کسب اطلاعات درباره‌ی آخرین ترندها ندارد،اما نیز آن‌ها درگیر تبلیغ فشن پایدار اند تا جایی که ذهنیت تازه برای مصرفی آگاهانه پراکنش شود،

‎. به طور ویژه‌ای جذابیت اخلاقی برای برندها به وجود می‌آورد، و می‌توان گفت که مشکل‌های در پس این پایداری تغییر رادیکالی را در صنعتفشن به وجود آورده، و شاید امتیازی برای داشتن مفاهیم محتلف و راه‌حل‌های مفید وجود دارند. پس آیا فست فشن می‌تواند پایدار باشد؟ سده‌یبیستم به نظر می‌رسد سده‌ای باشد که شما هر چه می‌خواهید می‌خرید، و شما می‌خرید پس هستید. حتا فیلم جریان‌اصلی مانند اعتراف یکمعتاد به خریدن به نظر می‌رسد بر نیاز به خرید تاکید می‌کند. خریدن می‌تواند بخش تازه‌ای از هرم مازلو باشد. این هیاهو برای خریدن بیشتر وبیشتر منابع را مصرف می‌کند و شرایط کار را برای کارگران در صنعت پوشاک بدتر می‌کند. فست فشن بخش فوقانی و پیدای کوه یخی‌ست کهبر منابع و جامعه‌ی روی زمین اثر می‌گذارد. با این همه، در همان زمان، مردم و شرکت‌ها آگاه اند که منابع محدودند، و این اندیشه‌های متناقضرد پایش را در جوامع غربی به جا گذاشته است. آن‌ها می‌خواهند خرید کنند اما همزمان می‌دانند که زیاد خریدن می‌تواند به زمین آسیب برساندو خریدن نمی‌تواند در بلند مدت پایدار باشد. پس شرکت‌های فست فشن مجبورند انتخاب کنند در مسیری که هستند بمانند و در ۲۰ یا ۳۰ سالآینده نتوانند تقاضای مردم را جوابگو باشند یا مسیر تازه‌ای را برای پایداربودن پیدا کنند. پایداری واژه‌ی بزرگی‌ست که در اواخر دهه‌ی هشتاددر گزارش بروندتلند پدید آمد، و این واژه پایه‌ای شد برای آنچه که به «توسعه‌ی پایدار» بدل شده است. این گزارش پس از بحران نفت نوشته شدو توجه عموم و رسانه‌ها را به این واقعیت جلب کرد که منابع محدود اند؛ دهه‌ی هشتاد نیز با فجایع زیست‌محیطی و صنعتی رقم خورده است. اینفجایع تاثیر بسزایی بر اذهان عمومی گذاشته است و ایده‌ی حفاظت از محیط‌زیست و منابع در ذهن مردم شروع به جوانه زدن کرده است. فشنپایدار امروز موضوع بسیار بحث شده در جهان است و آن را می‌توان زیر چتر اصطلاحی دانست که تعریف‌کننده‌ی اخلاق، محیط‌زیست و فشنموافق زیست‌بوم هست؛

‎به این شکل، بنابر دانش‌نامه‌های آزاد، می‌توان ترند پایداری و بخشی از فلسفه‌ی روبه‌رشد دیزاین را تعریف کرد و آن را پروراند تا سیستمی راتولید کرد که بتواند در ارتباط با تاثیر انسان بر زیست‌محیط و مسوولیت اجتماعی نقشی حامی ایفا کند. در نگاه نخست، می‌توان ترند جایگزینیرا دربرابر فست فشن قرار داد، نظر به اینکه ساختارهای تازه برای این طراحی شدند که به تاثیر مشخص تولید انبوه لباس فروکاسته شوند یاتاحدودی آن را حذف کند، اضافه بر این که مکانیسم‌های متفاوت بناست در بهبود نسبی صنعت پوشاک و ارتقای استانداردهای اخلاقی تازهکارکرد داشته باشند. روشن است که پایداری راهبرد به‌کاررفته در خرده‌فروشی‌های بزرگ فشن است تا جایی که می‌توان آن را تاکتیکی برایبه‌دست‌آوردن مشتری‌های بیشتر و افزایش مصرف فهمید اما به نظر می‌رسد نیز راهبردی برای آموزش نسل امروز و فردا درباره‌ی ترند مصرفپایدار باشد که پایداری اقتصادی، اجتماعی و زیست‌محیطی را در تمام سطوح و در هر زمانی خطاب گرفته است، چون این‌ها مکمل اند و این‌هاتکیه‌گاه اصلی کارکرد درست سیستم پایدار اند.

‎به علاوه، پراکنش اطلاعات شرکت‌های بزرگ را مجبور کرد تا در اعمال‌شان شفاف‌تر عمل کنند. با رشد هر روزه‌ی چالش‌ها، مصرف‌کنندهنمی‌تواند دیگر گول بخورد حتا وقتی در فعالیت‌های گول‌زننده می‌افتد، همیشه راهی هست تا مشتری‌ها خودشان را آگاه کنند، به ویژه با کارهایزیاد برخی خبرگزاری‌هایی که کوچکترین تغییرات در ساختار صنعت پوشاک را زیر نظر دارند و گزارش می‌کنند.

‎پس آینده‌ی فست فشن پایدار بستگی به استفاده از تکنولوژی‌های پیشرفته و ابتکاراتی دارد که بتوانند توجه بازار مشتریان تازه‌ای این ترند جلبکنند و تمایل پیدا کنند به طرح‌هایی سریع دست‌رسی پیدا کنند که هم راهبرد بازار پایدار و هم فرایند ساخت را دنبال می‌کند.

‎به عنوان یک دبیر مهمان در شماره‌ی مارچ ۲۰۱۸ ووگ استرالیا که درون‌مایه‌اش «طراحی آینده» بود، اِما دیدگاه‌اش را درباره‌ی فشن پایداربیان می‌کند و همه را تشویق می‌کند تا به فشن و چالش‌هایی بیندیشند که تغییر یک‌درجه‌ای ایجاد کرده چون تغییرات کوچک تفاوت‌های چشم‌گیریرا به ارمغان می‌آورند. پایداری بدون چالش نیست. استاندارهای بسیاری برای رسیدن به تضمین کم‌شدن کربن وجود دارند تا از پارچه‌هایاضافی و بی‌مصرف دوباره استفاده شوند. کاربرد مواد خام ارگانیک، تجارت منصفانه و مدیریت هنری نیز لباس‌هایی بسیار گران‌قیمت درمقایسهبا تولیدات تولیدانبوه‌شده به وجود آوردند. اما در بلند مدت، فشن پایدار حتا دوام بالاتری دارد – و هر بار که لباس‌ها شسته و پوشیده شوندتاثیرات مثبتی بر این صنعت می‌گذارند. آگاهی از فشن پایدار در ابتدای راه است همان‌طورکه هنوز به اندازه‌ی فست فشن محبوب نیست. اشکال اصلی هم‌گام‌شدن با محیط‌زیست هزینه‌ی بالای کارخانه‌هاست. استفاده از محصولات مد پایدار و موادش هزینه‌ی بسیار زیادی را بردست کارخانه‌ها می‌گذارند نسبت به مواد مرسومی که هم‌اکنون در کارخانه‌ها به کار می‌روند. کارخانه‌ها می‌ترسند که افزایش قیمت باعث بالارفتنبهای لباس شود و خانواده‌های معمولی با اقتصادی متوسط نتوانند از پس هزینه‌های خرید لباس برآیند. از دیدگاه کنونی طراحی لباس، توجهزیادی به این شده است که آیا این لباس‌ها به‌شکلی پایدار تولید شده اند و آلامدند – این لباس‌ها باید چیزی باشند که مردم می‌خواهند بامسولیت اجتماعی بپوشند. فشن زبانی‌ست که با آن فردیت فرد بیان می‌شود. مشتریان می‌خواهند احساس بهتری بکنند با لباس‌هایشان و نیزاحساس بهتری بکنند از این که چگونه آن‌ها در گیری مسولیت اجتماعی اند. بودجه‌های منصفانه و کارگرهای شاد بخشی از سیاست‌هایاخلاقی اند – و آن‌ها نقاط فروش نیرومندی اند. تغییر به فشنی که اخلاقی‌تر است یک دوراندیشی‌ست؛ سلامت و سیاره و ایمنی کارگرها در رشدملت‌ها جدی گرفته شده اند. فشن اخلاقی باید امینت، سلامت و آینده‌ای پایدار به ارمغان آورد. این مسولیت اجتماعی همه در تولید زنجیره‌یارزش از تولیدکننده به مصرف‌کننده‌ی اول است، با این تضمین که هیچ صدمه‌ای به پیرامون درطول چرخه‌ی کلی تولید و مصرف زده نمی‌شود. ضروری‌ست محیط‌زیست‌مان و میراث سنتی‌مان را برای رشد و مالکیت واقعی ارزش داد همان‌طورکه رفتارهای ناپایدار سودهای بی‌واسطه‌ایدربردارند اما در بلندمدت پاسخ را خواهند داد.

شرکت‌های تولید فست فشن (مانند فست‌فود) به نظر می‌رسد می‌توانند هر کاری را در کمترین زبان درمقایسه با شرکت‌های قدیمی می‌کنند، و دراینجا می‌توانیم این سوال را از خودمان بپرسیم که چگونه می‌تواند در سخت‌ترین شرایط جان سالم از در ببرد. انریکو چیتا، انقلاب فست فشن,تاریخ فست فشن برمی‌گردد به دهه‌ی ۱۹۸۰ زمانی که سیستم تولید انبوه امریکا سراسر اقیانوس‌ها را گرفت آنطور که دوئرینگر و کریان تاکیدمی‌‌کنند. لیندن باور دارد، وابستگی خرده‌فروش‌ها به زنجیره‌ی تامین در کشورهای پیشرفته با انتخاب مشتری هدایت شده و بیشتر در معرضکالاهای درجه دوم قرار گرفته است. لیندن اشاره می‌کند که روند صنعتی‌سازی و شروع نیروی کار با دستمزد محرکی برای صنعت پوشاک بودند،همانطورکه مردم دیگر زمانی پس از کار ندارند. برای ارضای تقاضای فروش فصلی، خرده‌فروش‌ها مجبور بودند سفارش بیشتری بدهند، و اینیعنی بالاتررفتن موجودی و در نتیجه، نیاز بیشتر به فضای انبار. مفهوم فست فشن برای اولین بار در دهه‌ی ۱۹۹۰ به‌عنوان روشی برایمشخص‌کردن تغییر سریع در فشن و فرم‌ مصرفی‌اش استفاده شده که شرکت‌ها شروع می‌کردند خود را با این تغییرات و فرم منطبق کنند.

‎به باور شیمامورا و سانچز (۲۰۱۲)، «پدیده‌ی فست فشن حتا اگر در بخش خودش نوآوری محسوب نشود، توجه را به سود بالای به‌دست آمده وتوسعه‌ی مدام جلب می‌کند» از آن جهت که این مدل با برندهای بزرگ سال‌های دهه‌ی ۱۹۹۰ جور در می‌آید.

‎زارا، یک برند اسپانیایی، امروز نماینده‌ی اصلی این مُدل از بازاریابی‌ست. هم‌‌چنان شیمامورا و سانچز باور دارند که سرعت بخش مهمی در اینفرایند است اما تنها ویژگی آن نیست. انقلابی که در آن فشن مصرف شود باید، چون هر شهروندی نه تنها مخاطب است بلکه نیز فشن را تولیدمی‌کند، از آن پول در می‌آورد، با آن همکاری دارد و آن را می‌پراکند. جنبش «غذای آرام پخته شده» در دهه‌ی هشتاد در ایتالیا به‌عنوان واکنشیبه رشد سبک زندگی فست‌فودی‌ای ایجاد شده که آبشخور مفهوم «اسلو فشن» است. بنابر فلتچر، عامل زمان در تولید زیاد اهمیت ندارد چون دربلند مدت برنامه‌ریزی شده و نیاز به پیمانکاران فرعی و موقت نیست.

‎در ۲۰۰۷، دستمال هرمس، با توجه به بی‌زمانی محصول و به‌دلیل تکنیک‌های خاص تولید با سرعتی کم، جزو «اسلو فشن» قرار می‌گیرد. درنتیجه، بسیاری از مردم هنوزسرعت کم را عامل تولید محصولی با کیفیت بالا می‌دانند. برای حفظ منابع طبیعی که در جهان صرف صنعت فشنمی‌شود، جنبش «اسلو فشن» به‌دنبال ارتقای نوآوری‌های پایدار، طراحی چندکاربردی و بی‌زمان، بازیافت مواد و خدمات نساجی برپایه‌‌یراهبردهای فرعی ازجمله لیزینگ لباس‌های و اکسسوری‌های روی مُد هستند. شرکت‌های فست فشن به نظر می‌رسد توان هر کاری را در کمترینزمان در مقایسه با شرکت‌های سنتی دارند، نکته‌ای که با آن می‌توانیم از خودمان بپرسیم چگونه شرکت‌های قدیمی می‌توانند از پس این گرداببر آیند. رسانه‌های اجتماعی از اساس روش ارتباط‌گیری‌، هم‌کاری، مصرف و خلق‌مان را تغییر داده اند. این موارد یکی از سازنده‌ترین تاثیراتتکنولوژی اطلاعات را درباره‌ی کسب‌وکار، هم درو هم خارج از مرزهای خود نشان داده اند. شبکه‌های اجتماعی روش انقلابی برسازمان‌دهی‌های مربوط به بازار و جامعه به کار بردند و جهانی تازه از امکان‌ها و چالش‌هایی از هر جنبه برای شرکت از بازاریابی و عملیاتگرفته تا امور مالی و مدیریت منابع انسانی را به وجود آورد. شبکه‌های اجتماعی به‌شدت روش مصرف فشن را دگرگون کرده است. درنگاهنخست، شبکه‌های اجتماعی کاربرد غیرتجاری دارند، اما برندها در شبکه‌های اجتماعی فرصت می‌یابند تا با مصرف‌کنندگان‌شان در تماسباشند. کالاها و برندها می‌توانند پیام‌هایی را به دیگران از محصولاتی برسانند که به کار می‌برند و به‌این‌شکل استایل‌ها این را دیکته می‌کنند کهچگونه مصرف‌کنندگان در ارتباط باشند. مصرف‌کنندگان خالقان واقعی هستند و نقش کلیدی در شرکت‌های فشن ایفا می‌کنند. شبکه‌هایاجتماعی نقش حرارت‌سنج را ایقا می‌کنند، و از طریق آن‌ها، شدنی‌ست تعیین کرد آیا ترندی کامیابانه با شمار خاصی از مردم انطباق یافته یانه، افزون بر این‌که درک ارزش محصول کاربر را ممکن می‌کند. هم شرکت‌ها و هم صنایع از شبکه‌های اجتماعی برای ارتقا و ایجاد ارتباط بامخاطب موردنظر استفاده می‌کنند. مصرف‌کننده‌ها دیگر به شرکت‌ها وابسته نیستند تا اطلاعاتی درباره‌ی محصولی خاص به دست آورند. حتاچنین شرکت‌هایی اطلاعاتی را به کار می‌برد که با مشتری‌های خودشان تامین می‌شود و آن‌ها را به پژوهش‌گرها بدل می‌کند. زنان جوان بسیاریبه‌ویژه آن‌هایی که بین ۱۹۸۲ و ۲۰۰۰ به دنیا آمده اند، سلبریتی‌های دنیای مجازی اند، آن‌ها لحظه‌های زندگی‌شان را ضبط می‌کنند و مردمآن‌ها را تماشا می‌کنند. در ارتباطی یک به یک، کاربران می‌توانند تصمیم بگیرند چه نوع اطلاعاتی را می‌خواهند به اشتراک بگذارند. لباس‌هایتابستانی در ژانویه و کت‌های زمستانی در جولای، فست فشن هرگز به این اندازه سریع نبوده است! روند جهانی‌شدن جهان برای تغییر همیشگیصنعت مُد، برندهای جهانی را مجبور کرد تا با چرخه‌‌ای بی‌فصل از طراحی لباس‌ها انطباق یابند و فعالیت‌های تولیدی را به کشورهای در حالتوسعه به شیوه‌ای انتقال دادند که از پس تولید انبوه برمی‌آید اما این انتقال با نادیده‌گرفتن شرایط کار و هزینه‌های زیست‌محیطی اتفاق می‌افتد. فست فشن فاجعه‌های بسیاری را رقم زده است که تاثیر بسزایی بر کره‌ی زمین و به طور کل بر انسان داشته است، و نیز فست فشن به مصرفانبوه درکنار تقاضای ناپایدار انجامیده است و این مصرف غیرعادی مردم معمولی نیست بلکه برعکس مصرف معمول و سریع مردم معمولی‌ست. فست فشن امروز تابع فرایند ناپایداری‌ست که کل اقتصاد را با تغییر جهت به سوی رفتار مصرف‌کننده فرسوده است، و این واقعیت با بحثدرباره‌ی مشکل پایداری در صنعت پوشاک مطرح شده است. پس جالب است فهمید که چگونه پایداری به‌احتمال چشم‌اندازی تازه به صنعت فشنمی‌اندازد، و این کار را نه تنها با راهبردهای بسیار نوآورانه و تکنولوژی‌های فرایند تولید می‌کند،

‎بلکه نیز ایده‌های واقعی برای برآوردن نیاز مشتریان آلامُد می‌کند، و نیز این مشتریان علاقه‌ای به کسب اطلاعات درباره‌ی آخرین ترندها ندارد،اما نیز آن‌ها درگیر تبلیغ فشن پایدار اند تا جایی که ذهنیت تازه برای مصرفی آگاهانه پراکنش شود،

‎. به طور ویژه‌ای جذابیت اخلاقی برای برندها به وجود می‌آورد، و می‌توان گفت که مشکل‌های در پس این پایداری تغییر رادیکالی را در صنعتفشن به وجود آورده، و شاید امتیازی برای داشتن مفاهیم محتلف و راه‌حل‌های مفید وجود دارند. پس آیا فست فشن می‌تواند پایدار باشد؟ سده‌یبیستم به نظر می‌رسد سده‌ای باشد که شما هر چه می‌خواهید می‌خرید، و شما می‌خرید پس هستید. حتا فیلم جریان‌اصلی مانند اعتراف یکمعتاد به خریدن به نظر می‌رسد بر نیاز به خرید تاکید می‌کند. خریدن می‌تواند بخش تازه‌ای از هرم مازلو باشد. این هیاهو برای خریدن بیشتر وبیشتر منابع را مصرف می‌کند و شرایط کار را برای کارگران در صنعت پوشاک بدتر می‌کند. فست فشن بخش فوقانی و پیدای کوه یخی‌ست کهبر منابع و جامعه‌ی روی زمین اثر می‌گذارد. با این همه، در همان زمان، مردم و شرکت‌ها آگاه اند که منابع محدودند، و این اندیشه‌های متناقضرد پایش را در جوامع غربی به جا گذاشته است. آن‌ها می‌خواهند خرید کنند اما همزمان می‌دانند که زیاد خریدن می‌تواند به زمین آسیب برساندو خریدن نمی‌تواند در بلند مدت پایدار باشد. پس شرکت‌های فست فشن مجبورند انتخاب کنند در مسیری که هستند بمانند و در ۲۰ یا ۳۰ سالآینده نتوانند تقاضای مردم را جوابگو باشند یا مسیر تازه‌ای را برای پایداربودن پیدا کنند. پایداری واژه‌ی بزرگی‌ست که در اواخر دهه‌ی هشتاددر گزارش بروندتلند پدید آمد، و این واژه پایه‌ای شد برای آنچه که به «توسعه‌ی پایدار» بدل شده است. این گزارش پس از بحران نفت نوشته شدو توجه عموم و رسانه‌ها را به این واقعیت جلب کرد که منابع محدود اند؛ دهه‌ی هشتاد نیز با فجایع زیست‌محیطی و صنعتی رقم خورده است. اینفجایع تاثیر بسزایی بر اذهان عمومی گذاشته است و ایده‌ی حفاظت از محیط‌زیست و منابع در ذهن مردم شروع به جوانه زدن کرده است. فشنپایدار امروز موضوع بسیار بحث شده در جهان است و آن را می‌توان زیر چتر اصطلاحی دانست که تعریف‌کننده‌ی اخلاق، محیط‌زیست و فشنموافق زیست‌بوم هست؛

‎به این شکل، بنابر دانش‌نامه‌های آزاد، می‌توان ترند پایداری و بخشی از فلسفه‌ی روبه‌رشد دیزاین را تعریف کرد و آن را پروراند تا سیستمی راتولید کرد که بتواند در ارتباط با تاثیر انسان بر زیست‌محیط و مسوولیت اجتماعی نقشی حامی ایفا کند. در نگاه نخست، می‌توان ترند جایگزینیرا دربرابر فست فشن قرار داد، نظر به اینکه ساختارهای تازه برای این طراحی شدند که به تاثیر مشخص تولید انبوه لباس فروکاسته شوند یاتاحدودی آن را حذف کند، اضافه بر این که مکانیسم‌های متفاوت بناست در بهبود نسبی صنعت پوشاک و ارتقای استانداردهای اخلاقی تازهکارکرد داشته باشند. روشن است که پایداری راهبرد به‌کاررفته در خرده‌فروشی‌های بزرگ فشن است تا جایی که می‌توان آن را تاکتیکی برایبه‌دست‌آوردن مشتری‌های بیشتر و افزایش مصرف فهمید اما به نظر می‌رسد نیز راهبردی برای آموزش نسل امروز و فردا درباره‌ی ترند مصرفپایدار باشد که پایداری اقتصادی، اجتماعی و زیست‌محیطی را در تمام سطوح و در هر زمانی خطاب گرفته است، چون این‌ها مکمل اند و این‌هاتکیه‌گاه اصلی کارکرد درست سیستم پایدار اند.

‎به علاوه، پراکنش اطلاعات شرکت‌های بزرگ را مجبور کرد تا در اعمال‌شان شفاف‌تر عمل کنند. با رشد هر روزه‌ی چالش‌ها، مصرف‌کنندهنمی‌تواند دیگر گول بخورد حتا وقتی در فعالیت‌های گول‌زننده می‌افتد، همیشه راهی هست تا مشتری‌ها خودشان را آگاه کنند، به ویژه با کارهایزیاد برخی خبرگزاری‌هایی که کوچکترین تغییرات در ساختار صنعت پوشاک را زیر نظر دارند و گزارش می‌کنند.

‎پس آینده‌ی فست فشن پایدار بستگی به استفاده از تکنولوژی‌های پیشرفته و ابتکاراتی دارد که بتوانند توجه بازار مشتریان تازه‌ای این ترند جلبکنند و تمایل پیدا کنند به طرح‌هایی سریع دست‌رسی پیدا کنند که هم راهبرد بازار پایدار و هم فرایند ساخت را دنبال می‌کند.

Leave a Comment

Your email address will not be published. Required fields are marked *